چارلز دیکنز

چارلز دیکنز

چارلز دیکنز

چارلز جان هوفام دیکنز (به انگلیسی: Charles John Huffam Dickens؛ ۷ فوریه ۱۸۱۲ – ۹ ژوئن ۱۸۷۰) برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیدهٔ جیمز جویس، نویسندهٔ بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده‌است.

از او برای داستان‌سرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیت‌های به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمده‌است. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کرده‌است. از آثارش می‌توان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر را نام برد.

روزنامه‌نگاری و اولین رمان‌ها

دیکنز بعد از پایان دوره مدرسه در دفتر وکالتی مشغول به کار شد و پس از بررسی زندگی شلوغ و متنوع لندن، بر آن شد تا روزنامه‌نگار شود. در این دوره، در شیوه‌ای سخت از خلاصه‌نویسی، توانایی خود را نشان داد و در مارس ۱۸۳۲ در حالی‌که جوانی حدوداً ۲۰ ساله بود، خبرنگار امور عمومی و پارلمانی شد.

دیکنز در سال ۱۸۲۹ دلدادهٔ دختری به نام ماریا بیدنل شد، اما والدین ماریا او را از لحاظ اجتماعی در سطحی نازل‌تر از خود یافتند. این دل باختگی و برخوردی دیگر با او در میان سالی دیکنز، بعدها در عشق شخصیت معروف رمانش دیوید کاپرفیلد به دختری به نام دورا بازتاب یافت.

نخستین طرح‌وارهٔ دیکنز به سال ۱۸۳۳ با پیوستن به مورنینگ کرونیکل به عنوان ناهار در پوپلار منتشر شد و در پی آن، طرح‌واره‌های دیگر انتشار یافت. او در این سال‌ها با پرسه در نواحی خارج از لندن و حضور در گردهمایی‌های انتخابات مقدماتی مجلس و تهیه گزارش از آن، وارد زندگی اجتماعی‌ای شد که گسترش آن، سریع و لحظه به لحظه بود. او در اوایل سال ۱۸۳۶، دو ماه پس از انتشار طرح‌واره‌هایی از بوز، با کاترین هوگارت ازدواج کرد[۱] و پس از آن برای نوشتن داستان زنجیره‌ای که بعدها نامه‌های پیکویک نام گرفت، قرارداد بست. او پیش از آن سردبیری بنتلیز مسیلانی را پذیرفته بود که در آن، از سال ۱۸۳۷ تا ۱۸۳۹ الیور تویست منتشر شد.

دیکنز در اوایل ۱۸۳۷، صاحب اولین فرزند خود از ده فرزند شد و در ماه مه، شاهد مرگ خواهر همسرش بود که از اوایل زندگی مشترک آن دو، با آن‌ها زیسته بود. یاد فقدان شدید او برای دیکنز بعدها در بیماری سخت رز میلی در الیور تویست بزرگ داشته شد.

فعالیت‌های اجتماعی

در سال ۱۸۳۸ از مدارس ارزان یورکشایر دیدن کرد و در نیکلاس نیکلبی، دربارهٔ این اماکن نوشت. در همین روزها با زنی به نام آنجلا بروت کوتس آشنا شد و به دفاع از افکار بشر دوستانهٔ این زن پرداخت و کوشش اجتماعی خود را در خدمت اهداف او به کار بست. از جملهٔ این فعالیت‌ها تأسیس خانه‌ای برای زنان ساقط شده به سال ۱۸۴۷ بود. هر چند دیکنز در سال ۱۸۳۰ از بزرگان ادب آن روزگار محسوب می‌شد، اما او پس از آن نیز، از تلاش خود برای تاختن به بیداد و ستمگری و فخر فروشی، دست نکشید. دیکنز با بسط طرح اولیهٔ «ساعت آقای همفری»، داستانی بلندی با عنوان «دکان عتیقه چی» نوشت و هم‌چون گذشته، فریاد اعتراض خود را از به‌کارگیری کودکان در معادن، به گوش جامعه‌اش رساند و هم‌چنین طنز تمسخر علیه «توری‌ها» را در نوشته‌های خود جای داد، کسانی‌که مخالف تصویب قوانین انسانی بودند.

سفر به آمریکا و فرانسه

در سال ۱۸۴۲ با سفر به آمریکا و به رغم استقبال گرمی که از او شد، «یادداشت‌هایی از آمریکا» و «مارتین چارلز لویت» را به قلم آورد که آمیخته‌ای بودند از ستودنی‌های بسیار آمریکا و البته همهٔ آنچه که در نگاه دیکنز نفرت‌انگیز آمدند. وی در سال‌های ۱۸۴۴–۱۸۴۵ نیز از ایتالیا دیدن کرد و در آن‌جا ناقوس‌های جنوا، عنوان «بانگ ناقوس‌ها» را به ذهنش القا کرد، کتاب کوچکی که ضربه‌ای بزرگ به نفع مستمندان روزگارش زد. در پی بازگشت از ایتالیا، چندی سردبیر دیلی نیوز (اخبار روز) شد و برای بهبود وضع مدارس ژنده‌پوشان و لغو اعدام مجرمان در ملأ عام، کمر همت بست. (مدارس ژنده‌پوشان مؤسساتی بودند که در آن کودکان فقیر به رایگان آموزش می‌دیدند)

«دامبی و پسر» را در پاریس و لوزان نوشت و بعد از نگارش رمان معروف «دیوید کاپرفیلد»، مجلهٔ خود «هاوسهولد وردز» (سخنان خانگی) را راه اندازی کرد. مجله‌ای که سبک سخن او بود، اساسی و انسانی. دیکنز در این ایام نویسندگی و روزنامه‌نگاری را با تئاتر – که اغلب به نفع مؤسسات خیریه برگزار می‌شد- در هم آمیخت.

شیوهٔ نوشتار

دیکنز نیز مانند بسیاری از رمان‌نویسان دیگر (جورج الیوت، امیل زولا، دفو و…) از روزنامه‌نگاری شروع کرد و سپس از واقعیت به خیال گرایید. وی نیز مانند دیوید کاپرفیلد را در حالی می‌نوشت که مقید به سخن دیگران بود. کارش در مقام گزارشگر مذاکرات پارلمانی به او سرعت و دقت آموخت. از گزارشگری به شکل آزادتری از روزنامه‌نگاری گروید: «طرحواره‌هایی از بوز» در معنا مجموعه مقالاتی است که جریان تکامل رشد تدریجی این داستان‌سرا، شخصیت‌آفرین و تحلیل‌گر محیط‌ها و اشیا را به دست می‌دهد. او هرچند هرگز از روزنامه‌نگاری نبرید و همواره سردبیر مجلات و سرگرم نوشتن مقالاتی برای روزنامه‌ها و سخنرانی‌ها بود، اما اثر ذکر شده، مثالی روشن از کوشش روزنامه‌نگاری است در اعتلا بخشی به استعدادهای نویسندگی خویش.

دیکنز ارائه‌کننده عوالم شهر است. دگرگونی شهر – چه از لحاظ اقتصادی و چه اجتماعی – و چیرگی او بر توصیف این دگرگونی‌ها. در طرحواره‌ها به وضوح این توانایی را می‌بینیم. توصیف یک عمارت یا مؤسسه از زبان دیکنز، چیزی ورای وصفی خشک و خالی است از عمارتی بی‌جان. او ناظر تغییرپذیری ظاهر است و چنان توصیف می‌کند که گویی این عمارت ساکن نیست. او اشیا را در قیاس جنبه‌های متحرک جامعه‌ای می‌بیند که در حال تبدل است. وقتی خیابان‌های کثیف لندن را توصیف می‌کند چنین به ما می‌گوید: «نم همین قدر دزدانه و نرم فرود می‌آید که سنگفرش خیابان‌ها را چرب کند.» می‌گوید: «چراغ‌های گازی به علت مه سنگین و تنبلی که بر هر چیز می‌نشیند رخشنده‌تر می‌نمایند.» توصیف طرح‌واره‌ها چیزی است بسیار سینمایی که از خودداری دیکنز در توصیف صحنه‌های ساکن مایه می‌گیرد. اگر هم استثنایی بارز به چشم بیاید، بی‌گمان مؤید قاعده‌است.

طرح‌واره‌هایی از بوز، از ذوق و استعداد کمدی دیکنز نیز جان می‌گیرد. او کمدی را به گونه‌ای توصیف می‌کند که ما متوجه تأثیر گرفتن او از این تجربه می‌شویم. بازیگران زن و دلقک‌ها اغراق شده‌اند، اما این اغراق به‌طور قطع ملهم از مبادی تئاتر روزگار خویشند. یکی دیگر از استعدادهای نمایشی دیکنز، تأثرانگیزی و خوشمزگی است. یکی از طرحواره‌های اولیه یعنی «مغازهٔ گروگیر» این تأثرانگیزی را به گونه‌ای شایان بیان می‌کند. در این اثر، هم تجزیه و تحلیل است و هم اقناع – که هم تفاهم‌برانگیز است و هم ترحم‌انگیز.

«دیوید کاپرفیلد» به دوران پختگی و کمال هنری دیکنز تعلق دارد. حجم انتقاد صریح اجتماعی در این رمان کمتر از نوشته‌های دیگرست. در این‌جا توجه نویسنده بیشتر به ماجراهای خانگی و روحانی است تا بیدادهای اجتماعی. هرچند با زندگی‌ای که خود نویسنده داشته‌است، طبعاً توجه به مسائل روانشناختی از دید اجتماعی بارز و آشکار است. خفت‌های شخصیت «پیپ» در این رمان، فرازجویی‌هایش، بزرگ‌منشی‌های به خود بسته‌اش و نیز ترقی و تنزلش همه سمبول‌های اجتماعی قابل شناخت‌اند. این رمان در آن واحد تصویر یک شخصیت خاص و یک تعمیم نیرومند است.

دیکنز در چند رمان بعدی دیگرش رنجی بر خود هموار می‌سازد تا از هرگونه راه‌حل ساده‌ای اجتناب کند. «دوران مشقت»، «دوریت کوچک»، «داستان دو شهر» و «آرزوهای بزرگ» دامنهٔ توقع خود را از خواسته محدود می‌کنند و از ما توقع ندارند که بنشینیم و همه کسانی را که اکنون پس از آن همه رنج، به رفاه رسیده‌اند، ببینیم. اگرچه پرداخت شخصیت‌های متعلق به طبقهٔ کارگر و مسائل صنعتی به شیوه‌ای زمخت و احساساتی انجام شود، هنر «دوران سختی» در نوعی صداقت دربارهٔ تقلید اجتماعی شخصیت داستان است. ما در این‌جا بر خلاف «خانهٔ قانون زده»، از پی تشریح تخریب، در رسیدن ساختمانی در مقیاس کوچک را نمی‌بینیم.

فهرست آثار

دیکنز آثار بسیاری به صورت رمان و داستان‌های کوتاه دارد. او بیشتر داستان‌های معروفش مانند الیور تویست را به صورت داستان‌های سریالی در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها منتشر می‌کرد که بعدها به صورت کتاب جمع‌آوری شدند.

رمانهای برجسته دیکنز:

  • یادداشت‌های پیکویک (The Pickwick Papers (۱۸۳۷
  • الیور تویست، (The Adventures of Oliver Twist (۱۸۳۸
  • ماجراهای نیکلاس نیکلبی، (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby (۱۸۳۹
  • مغازه عتیقه‌فروشی، (The Old Curiosity Shop (۱۸۴۰
  • بارنابی روج، (Barnaby Rudge (۱۸۴۱
  • سرود کریسمس، (A Christmas Carol (۱۸۴۳
  • زندگی و ماجراجویی‌های مارتین چوزلویت، (The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit (۱۸۴۴
  • دامبی و پسر، (Dombey and Son (۱۸۴۸
  • دیوید کاپرفیلد، (David Copperfield (۱۸۵۳
  • خانه غمزده، (Bleak House (۱۸۵۳
  • دوران مشقت، (Hard Times: For These Times (۱۸۵۴
  • دوریت کوچک، (Little Dorrit (۱۸۵۷
  • داستان دو شهر، (A Tale of Two Cities (۱۸۵۹
  • آرزوهای بزرگ، (Great Expectations (۱۸۶۱
  • دوست مشترکمان، (Our Mutual Friend (۱۸۶۵
  • عبور ممنوع، (No Thoroughfare (۱۸۶۷ (به همراه ویلکی کالینز)
  • اسرار ادوین درود، (The Mystery of Edwin Drood (۱۸۷۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *