توضیحات
دختر گمشده چهارمین اثر النا فرانته است که سال ۲۰۰۷ در ایتالیا منتشر شد. یک سال بعد بر اساس این کتاب داستانی برای کودکان منتشر شد که «ساحل شبانگاهی» نام دارد.
داستان دخترگمشده از زبان زنی به نام لِدا روایت میشود. النا فرانته رمانش را بالحنی سیال و بسیار روان نوشته است و ما را به سفری درونی در ذهن یک مادر میبرد. زنی که یک محقق دانشگاهی است و از همسرش جدا شده است. او و همسرش دو دختر به نامهای بیانکا و مارتا دارند.
داستان از شرح یک تصادف شروع میشود. لدا پشت فرمان نشسته و سوزشی در کمر و پهلویش احساس میکند و تصاویر مبهمی از دوران کودکیش در ذهنش میآید. چند ساعت بعد او در بیمارستان به هوش میآید و دوستانش دورش هستند. در ادامه لدا به عقب بر میگردد و داستان زمانی را که دخترانش نزد پدرشان در تورنتو زندگی میکردند را تعریف میکند. دورانی که سه سال طول کشیده و در این مدت لدا تنها صدای دخترانش را از پشت تلفن شنیده است.
لدا که با رفتن دخترها نه تنها احساس بدی ندارد بلکه احساس میکند میتواند به برنامهها و آرزوهای فراموش شده اش برسد، شروع به برنامهریزی برای کارهایش میکند. اندکی بعد لدا تصمیم میگیرد سفری برای خودش ترتیب دهد.
در این سفر به کنار ساحل او با خانوادهای ناپلی آشنا میشود. خانوادهای بسیار شلوغ و پر سر و صدا از مادربزرگ و پدر بزرگ و خالهها و عمهها. در میان این خانواده زن جوانی به نام نینا و دختر کوچکش النا توجه او را جلب میکنند. مادر و دختر رابطهی بسیار صمیمیای دارند و از هم دور نمیشوند. لدا ساعتها روی صندلیهای کافهی ساحلی مینشیند و آنها را تماشا میکند و در ذهنش به کند و کاو خاطراتش میپردازد.
دیدگاهی دارید؟