0

 

دست نوشته های یک کودک فهیم

توضیحات

دست نوشته های یک کودک فهیم

بابایم بعد از سه ساعت و نیم که در توالت، حمام و دستشویی به خودش رسیدگی می‌کند، با همان لباس و همان جوراب و همان قیافه جلوی ما می‌آید. خواهرم می‌گوید: «وای چقدر خوب شدی بابای کودک فهیم.» اما من می‌گویم: «بابا که فرق ننموده.» بابایم توضیح می‌دهد: «یک عقشولی قهرمان، هیچ وقت فرق نمی‌نماید.» بابایم راهی می‌باشد.

من هم می‌روم تا مراسم را به صورت زنده تماشا نمایم. بابایم وارد جمع می‌شود، هیچ کس بلند نمی‌شود، بابایم می‌گوید: «خواهش می‌کنم، بفرمایید.» او پشت میکروفن می‌رود و من هم کنار او می‌ایستم. همه به صورت خیره به بابایم نگاه می‌کنند.

بابایم می‌گوید: «ممنونم، تشویق لازم نمی‌باشد.» و به مدت خیلی درباره باغچه و آبادی و گل و محبت و شله‌زرد و قربان صدقه و استخر و سونا و جک…. کوز (نمی‌دانم انگار بابایم باز هم فحش داد) و همه چیزهایی که به خواهرم می‌گوید و خواهرم خوشحال می‌شود، حرف می‌زند. همه به صورت برو بر به بابایم نگاه می‌کنند. بابایم به من می‌زند و می‌گوید:‌ «می‌بینی همه چطور کف نموده‌اند؟» و به جمعیت ادامه می‌دهد: ‌«اگر سؤالی دارید بپرسید؟»

توضیحات تکمیلی

نویسنده

امیر مهدی ژوله

حجم (مگ)

2.1

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

91

دیدگاهی دارید؟