0

 

شکارِ کبک

توضیحات

داستان حاضر، مربوط به زندگی مردی معتاد به نام «قدرت» است که در کویری همراه سگش «گِرگو» زندگی می‌کند. برف سنگینی در کویر باریده است و «قدرت» در موتورخانه، دور از اهالی کویر کار و زندگی می‌کند. او در کودکی بسیار سختی را گذرانده و پدر را مسبب مرگ مادر و حیوانی که دوستش دارد می‌داند. اینک او در عالم خیال و واقعیت به زن بی‌پناه و یاوه‌گویی برمی‌خورد و او را به موتورخانه می‌برد و می‌کشد و جسد او را همراه سگش «گرگو» به جایی دورتر از موتورخانه برده و در میان برف رها می‌کند. رد خون و رد‌پای حیواناتی که هم سو با خون هستند، او را وحشت زده کرده و زندگی او را به طرز عجیبی تحت تأثیر قرار می‌دهد.

گرگو از لای در بیرون خزید و سوز سردی به درون آمد. قدرت در را بست. نمی‌دانست چه وقت روز است؛ آفتاب کم‌رمق زمستان بالا آمده بود. چشمانش به نور خیره‌کننده عادت کرد. حتم تا صبح برف باریده بود.

همه‌جا سفید بود؛ کوه‌های دوردست، درختان گزِ روبه‌رو، تپه‌های شنی، درختان پسته و موتورخانه، هر چه به چشم می‌آمد سفیدِ سفید بود. دسته‌ای کلاغ از روی درختان گز بلند شدند. شاخه‌ها تکانی خوردند و برف از آن‌ها پایین ریخت.

گرگو روی ایوان جست‌وخیز می‌کرد. هیچ‌ردی جز ردپای گرگو روی برف نبود. قدرت عطسه کرد و انگار مغزش تکان خورده باشد، تازه یاد جسدی افتاد که شب رهایش کرده بود.‌

توضیحات تکمیلی

نویسنده

رضا زنگی‌آبادی

حجم (مگ)

33

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

شماره کتابشناسی ملی 2133640
سرشناسه زنگی‌آبادی‌، رضا، –
عنوان و نام پدیدآور شکار کبک/رضا زنگی‌آبادی.
مشخصات نشر تهران: چشمه، 1389.
مشخصات ظاهری 150 ص.
وضعیت فهرست نویسی فیپا
موضوع داستان‌های کوتاه فارسی — قرن 14
رده بندی کنگره PIR8076 /ن86ش8 1389
رده بندی دیویی 8فا3/62

تعداد صفحات

128

دیدگاهی دارید؟