توضیحات

صاعقه

بزرگترین ماجرای ۰۰۷، مامور اینتلیجنت سرویس

جیمز باند، مامور ۰۰۷ سازمان جاسوسی انگلستان، بیمار و کسل است. رئیسش «ام» باند را برای تجدید قوا به یک بیمارستان طبیعی میفرستد. اما تروریسم و دشمنان همانجا هم دست از سر باند بر نمیدارند و ماجراهای عجیبی پیش می آید.

آغاز داستان:
آن روز از روزهای ناگوار زندگی “باند” بود. وضع روحی عجیبی داشت و از خودش بدش می آمد. سرش درد می کرد و مفاصلش ناراحت بود. آخرین گیلاس ویسکی را که نوشیده بود، با ده تای قبلی تفاوتی نداشت ولی حالتی از بی میلی در نوشیدن آن به چشم می خورد و مزه تلخی از خود باقی گذاشته بود. مدتها بود از یکنواختی کار خویش احساس خستگی می کرد. اکنون باز دوشنبه دیگری آغاز شده بود. باران ماه مه بر پنجره شلاق می زد…