از مقدمه مترجم:
داستانی که اینک به خوانندگان تقدیم می گردد، مشهورتر از آن است که نگارنده بخواهد در پیرامون آن سخنی گوید. در حقیقت گنجاندن فرضیه های بزرگ علمی در داستانهای شیوا مدتهاست که مورد توجه داستان پردازان بزرگ واقع شده است و میتوان در این زمینه داستانهای پربهای هربرت جرج ولز، ژول ورن، هانری برنای را به عنوان نمونه یاد کرد. و بسا اوقات همین داستانها که ثمره قوه تخیل نویسنده است و البته به روی مبادی علمی نیز متکی می باشد، برای دانشمندان مورد استفاده بسیاری واقع می شود. و به طوریکه معروف است اختراع زیردریایی را از داستان خیالی ژول ورن استنباط کرده و به صورت عمل درآوردند. پس ارزش چنین داستانها در محیط علم و دانش بر کسی پوشیده نیست. و فرضیه بزرگی را که نویسنده این کتاب موضوع داستان خود قرار داده است، مدتها مورد بحث و تدقیق دانشمندان واقع گردیده و مساعی آنان در پیرامون جان دادن به ماده دور می زند.
قهرمان این کتاب زشت رویی است که بهر که روی می آورد به جرم کراهت منظر از همه جا مردود می شود و هیچکس به سیه روزی او رحمت نمی آورد. تا اینکه از این ستم ها به تنگ آمده و ناچار سیرت ملکوتیش به خوی اهریمنی بدل گشته و به جنایت کاری می گراید