توضیحات
فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی
گاو آوردن – ( فا.م) چالاکی درامر دردی . – فریب کاری و حیله سازی . طراری نمودن .. شارحان مثنوی در شرح بیت زیر حکایتی آورده اند : که دوتن دزد که هر دو در دزدی و طراری مهارتی داشتند در موضوع مهارت بیشتر در طراری و دزدی بینشان گفتگو شد و هریک خود را در این فن مقدم دیگران میدانست داوری زد دزدی استادیردنداو گفت هرکس کهگاری بفروشد و همان کار را بدزدد او ماهرتر است یکی از آن دزدان گاو خود را به کشاورزی ساده دل بفروخت و آن کشاوز گار خریداری شده را با گاوی دیگر از خود در یک یوغ کشید و روانه مزرعه خود شد دزد طرار در سر راه او قرار گرفت و دایم می گفت العجب العجب کشاورز خیال کرد در آن حوالی موضوعی شگفت است و بدانجانب شتافت و مدتی سرگردان در پی امر شگفت میگشت و مطلبی نیافت و بازگشت و بطرار گفت ترا چه میشود که از صبح تاحال العجب العجب میگویی طرار کهگار فروخته شده خود را دزدیده بودگفت شگفت…..
دیدگاهی دارید؟