توضیحات
مرگ مرموز در کلیسا
خادم کلیسا که کار خود را به اتمام رسانده بود، به خانم سنت فیاکر نگاه کرد. شک و تردیدی به دلش راه یافت. در همان لحظه، سربازرس جلو آمد.
هر دو نفر کاملاً به کنتس نزدیک و از بی حرکتی و سکون وی متعجب شده بودند و در انتظار مشاهده چهره ای بودند که دستهای گره کرده وی، آن را پوشانده بود. مگره با تعجب به شانه او تکانی داد. بدن زن لرزید، گویی توازن آن به هیچ چیز بند نبود، روی زمین غلتید و بی حرکت بر جای ماند.
کنتس سنت فیاکر مرده بود،..
هر دو نفر کاملاً به کنتس نزدیک و از بی حرکتی و سکون وی متعجب شده بودند و در انتظار مشاهده چهره ای بودند که دستهای گره کرده وی، آن را پوشانده بود. مگره با تعجب به شانه او تکانی داد. بدن زن لرزید، گویی توازن آن به هیچ چیز بند نبود، روی زمین غلتید و بی حرکت بر جای ماند.
کنتس سنت فیاکر مرده بود،..
دیدگاهی دارید؟