توضیحات
یخ سیاه
از پشت جلد کتاب:
شب عید کریسمس است. کارآگاه هری بوش، در وضعیت آمادهباش، در منزل خود گوش به زنگ پیامهای اسکنر رادیوئی خود است.
در حالت خواب و بیداری متوجه پیامهای احضار دیگر کارآگاهان، به یک صحنه جرم میشود و این در حالی است که او که یکی از خبرهترین کارآگاهان صحنه قتل است دعوت به کار نمیشود. خود به صحنه قتل میرود و با جسد یکی از افسران واحد مبارزه با مواد مخدر روبهرو میشود که ظاهرا خودکشی کرده است.
با دیدن صحنه و مدارک موجود، حس پلیسی او، به مورد خودکشی مشکوک میشود و بر خلاف نظر فرماندهان پلیس که میخواهند او در این پرونده دخالت نکند، با بهانه کردن دو پرونده قتل دیگر که مسئولیت آنها به بوش واگذار شده است و گره زدن این دو پرونده به پرونده افسر کشته شده مواد مخدر، به دنبال کشف ماجرای ظاهرا خودکشی میرود و…
در واپسین فصل کتاب نبوغ و هوش هری بوش به اثبات میرسد.
دیدگاهی دارید؟