توضیحات
زنی به نام آتش
زنی به نام آتش حکایت دراما تیک خانواده ای است که سه نسل در آن جان یافته و ایفای نقش کرده اند . نسل اول پدر و مادر لیلا همسر آراز. نسل دوم لیلا ، آراز ، آتش ، آرمان ،سوزان و بهرام . نسل سوم افسانه و روشن فرزندان آراز و لیلا . پدر لیلا فعال سیاسی که فعلا وانمود می کند از گذشته دل کنده در صورتی که هنوز به فعالیت های مخفی ادامه می دهد و بر سر آرمان اش باقی است . مردی که معتقد است مرگ برای همسایه خوب است . مردی که عشق نخست اش را فدای آرمان اش کرده است .آرمانی که رنگ و بوی مصدقی دارد . مادر لیلا که موضع سیاسی پاسیف دارد اما وقتی حرف می زند مثل یک تحلیل گر سیاسی با دانش رواکاوانه حرف می زند .
آراز و لیلا که هردو عاشق هنراند . آراز نقاش و مجسمه ساز است . روح توفانی و مالیخولیائی دارد . پس از ازدواج و تولد دوفرزندش وقتی برای انجام مأموریتی به خطه ی جنوب می رود باز نی به نام اتش آشنا و رابطه برقرار می کند و بعدا پشیمانی و احتمالا عذاب وجدان باعث می شود به سفر در دور دنیا دست بزند تا روح اش آرامش پیدا کند . آتش هم به قونیه می رود تا با سیر و سلوک عرفانی از بار گناه اش بکاهد . لیلا که مسؤولیت بزرگ کردن بچه ها را بر دوش دارد پس از فرستادن افسانه نزد آرمان و رو آوردن او به حرفه ی مانکنی خود نیز در چند فیلمی که بهرام کارگردانی اش می کند هنرنمایی می کند و شهرت بسزایی به هم می زند . بهرام که عاشق لیلا ست جرأت ابراز عشق خود را به لیلا ندارد و سوزان واسطه ی رساندن پیام می شود که با امتناع لیلا راز عشق بهرام پوشیده می ماند و از طرف دیگر لیلا و آتش باهم دیدار و گفتگو می کنند و آتش ، لیلا را از برگشتن آراز مطمئن می کندو در پایان با بازگشت آراز همه چیز به خوشی و خرمی تمام می شود اما خودکشی بهرام به خاطر لیلا کام همه را تلخ می کند .
علیرضا ذیحق ، این داستان ۵۲ صفحه ای را از زاویه ی دید اول شخص مفرد ( لیلا ) روایت می کند . یکی از کارکردهای راوی اول شخص مفرد ، برجسته نمودن تنهایی و انزوای شخصیت ( فرد ) است . علیرضا از این ظرفیت راوی “من” در داستان استفاده می کند . که در آن تنهایی و انزوای شخصیت اصلی قصه ، لیلا ، در تقابل با سایر شخصیت های قصه ، ظهور و برزو بیشتری بیابد . راستی قصد وی از این کار چیست ؟
دیدگاهی دارید؟