با ادامه داستان زندگی و رویاهای اسکندر مقدونی در بخش دوم (شن‌های آمن)، نویسنده اندیشه بلند پروازانه اسکندر را توصیف می‌کند که همانا فتح و پیشروی در قاره آسیاست.

“او از رویای حمله به سرزمین نامحدود، پهناور و بسیار وسیعی که تحت تسلط و فرمان شاه شاهان، شهریار مقتدر پارسیان است سخن می‌گوید: به نظر می‌رسد آن ماجراجویی، نقشه‌ای ناممکن باشد، اما اسکندر و یارانش با بهره‌کشی از موقعیت خاص و نا به سامان آن روزگار ایران، به قلعه‌های استحکاماتی و بنادر پارسی حمله می‌کنند و تسلط و برتری رو به زوال داریوش سوم را در دریا و زمین به نابودی می‌کشانند. حتی هالیکارناسوس افسانه‌ای نیز در برابر سپاهیان اسکندر سر تسلیم فرود می‌آورد. باری، حتی تسخیر شهر خیال‌انگیز و بسیار ثروتمند تیر و قلعه استحکاماتی غزه، موانعی دشوار به نظر نمی‌رسند. به هر تقدیر، اسکندر همچنان به تلاش خود ادامه می‌دهد و با کمک نیروهای جنگی خود، بر خشکی و دریا تسلط کامل می‌یابد، چونان که تا سرزمین اسرار آمیز مصر نیز پیش می‌رود. و آن جا، در میان شن‌های سوزان صحرایی خشک، معبد پیشگویی آمن، حقیقتی شگفتی‌آور و اعجاب برانگیز را بر اسکندر آشکار می‌کند. چیزی که موجب می‌شود زندگی شاه جوان دستخوش تغییری عظیم شود…”