توضیحات
در غرب خبری نیست
«در جبههٔ غرب خبری نیست» دو ماه قبل از انتشار به صورت کتاب در روزنامه وسیش با عنوان «گزارش سربازی از جبهههای جنگ» چاپ میشد. استقبال خوانندگان به گونهای بود که به این خاطر روزنامه تیراژ خود را افزایش داد. رمارک خود تنها شش هفته در خط مقدم جبهه در جنگ جهانی اول حضور داشت، اما این مدت زمان کافی بود که پس از جنگ دیگر نتواند به زندگی معمولی بازگردد و از افسردگی، دلهره و ترس رنج ببرد.
روایت
تمام داستان به صورت اول شخص از زبان شخصیت اصلی آن (سربازی بهنام پل بایمر) نقل میشود، به جز پاراگراف آخر کتاب که حاوی خبری دربارهٔ پل بایمر است. پل بایمر و تعدادی از همکلاسیهایش تحت تأثیر سخنرانیهای میهنپرستانهٔ معلمشان، داوطلبانه در ارتش نامنویسی کردهاند. اما پس از تجربهٔ واقعیتهای جنگ به این نتیجه میرسند که حس ملیگرایی و وطنپرستی که با اعتقاد به آن به ارتش پیوستند، اکنون به نظرشان پوچ و توخالی میرسد و جنگ چهرهٔ باشکوه و غرورآفرینش را نزد آنها از دست میدهد.
در این اعلامیه، منظور از غرب جبهه غربی است، و مفهوم آن، این است که امروز در جبهه غربی تغییر خاص و مهمی نیفتاده است. البته هر چند نمیتوان گفت که ترجمه غلط است، ولی مفهومی که کتاب در پی آن است را به خوبی متن اصلی نمیرساند؛ ولی در هر صورت این جمله به خوبی در زبان انگلیسی و سایر زبانهای جهان برای بیان سکون و رکود در هر موردی رایج شدهاست. در بعضی از زیرنویسهای فارسی فیلم، این عبارت در انتهای فیلم با عنوان «آتش بس در جبهه غربی» نوشته شدهاست!
اقتباس سینمایی
در سال ۱۹۳۰ از روی این کتاب فیلمی به کارگردانی لوئیس مایلستون ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط چند تن از هنرمندان آن دوره از جمله مکسول اندرسون، جورج ابوت، دل اندروز و سی. گاردنر سالیوان نوشته شد. از جمله بازیگران این اثر لوئیس وولهایم، لو آیرس، جان ورای، آرنولد لوسی و بن الکساندر بودند.
همچنین دو نامزدی دیگر در رشتههای جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری و جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی کسب کرد. در سال ۱۹۷۹ نیز فیلمی تلویزیونی به کارگردانی دلبرت من و بازی ریچارد توماس، ارنست بورگناین، دونالد پلیسنس، ایان هولم و پاتریشا نیل از روی این زمان ساخته شد.
دیگر نسخه های این کتاب
دیدگاهی دارید؟