0

 

در امتداد حسرت

توضیحات

در امتداد حسرت

بخشی از رمان

بهزاد تو که می دونی بابات برات قدمی بر نمی داره ، چرا اصرار می کنی. مریم خواهش می کنم بخاطر من بهشون بگو ، به خواهرم بگو ، اون می دونه چطوری با پدرم حرف بزنه و راضیش کنه . چند روز بعد وقتی عمه بیتا زنگ زد مامان باهاش مشکل بابا رو در میان گذاشت و اون هم گفت که باشه حتما با بابا صحبت می کنم و بهت خبر میدم ، اخه وضع بابا بزرگ خوب بود . چند روز بعد عمه دوباره تلفن کرد و گفت : مریم جان ، من باهاش صحبت کردم اما اون می گه من نمی تونم کاری بکنم . چون به غیر از بهزاد سه دختر دیگه هم دارم که امیدشون به منه ..

توضیحات تکمیلی

نویسنده

طیبه امیر جهادی

حجم (مگ)

4.5

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

907

دیدگاهی دارید؟