توضیحات
گرگ بد گُنده و سه بچه خوک
مجموعه داستان های ناطق سوپراسکوپ شرکت ۴۸ داستان
.
یکی بود و یکی نبود، سه تا خوک کوچولو بودند که روزی راه افتادند توی این دنیای بزرگ، دنبال سرنوشت. اسم آنها بود، خوک فلوت زن، خوک ویلون زن و خوک کاری.
خوک فلوت زن خیلی بیخیال و تنبل بود و اصلاً دوست نداشت کار کنه.
«من و کار… کار و من… هه هه هه. هاهاها …»
«من منم، من خودمم، من خوک فلوت زنم، خودم و فلوتمم، چه کنم، کار چیه، بار چیه کی به کیه؟»
او اصلاً به فکر آتیه اش نبود و همه اش پی بازی و شیطنت، خلاصه از روی تنبلی خیلی فوری و آسان یک خانه از علف برای خودش درست کرد و بعد از اینکه خانه علفی اش را ساخت، فلوتش را برداشت و شروع کرد به خواندن و رقصیدن.
دیدگاهی دارید؟