توضیحات
دنیای قشنگ نو
نفرت هاکسلی از سیاست بازیها و صنعت زندگیهای معاصر و دید بدبینانه وی کتابی بسیار هشداردهنده و تکان دهنده در مورد آینده پدید آورده است. بعضی از منتقدان طنز این کتاب را بیش از حد تلخ و تند می دانند. پرخاش توفنده ای که هاکسلی به صنعت گرایی دیوانه وار انسان امروز می کند، در عین حال هم امید او را به بشر و هم نومیدی او را از بشر نشان می دهد.
به یک اعتبار در تحلیل آخر، این کتاب را باید خوشبینانه دانست زیرا با وجود تهدید همه جانبه ای که حیات بشر را احاطه کرده است، هاکسلی به بقای او اعتقاد دارد. از طرف دیگر شاید بتوان گفت که هاکسلی «امروز» را هجو می کند نه آینده را. ناکجاآباد فردای او همین خراب آباد امروز ماست. آخرین سخنش این است که امکان زیستن هست ولی این گونه زیستن زندگانی نیست.
دنیای قشنگ نو درباره ناکجا آبادی است که پیشرفت تکنولوژی و علم، به ویژه علم ژنتیک، به حدی رسیده که امکان ساختن انسانها در مقیاس وسیع و به صورت کارخانه انسان سازی پدید آمده است؛ دنیایی که در آن یک دولت مرکزی وجود دارد که ….
این رمان دنیا را در ۶۰۰ سال آینده به تصویر می کشد. نظام سیاسی حاکم بر جهان –دولت جهانی– با هدف ایجاد یک جامعهٔ طبقاتی فرآیند تولد انسانها را دستکاری میکند، این فرایند در کارخانههای تخمگیری و شرطیسازی در سراسر دنیا انجام میشود و در نتیجه چند گروه از انسانها بهعنوان محصول از این کارخانهها خارج میشوند: آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلونها. این ردهبندی نزولی برحسب هوش و کارآیی ذهنی و اجتماعی انسانهای «تولیدشده» تنظیم شده است و هر رده یک تقسیمبندی داخلی مثبت و منفی نیز دارد.
در داستان دنیای قشنگ نو، مانند داستانهای اینچنینی، تعداد کمی انسانهای متفاوت نیز هستند. در اینجا برنارد مارکس، یک روانشناس آلفای مثبت است که به خاطر ناهنجاری تصادفی، جسم خود را از جامعه جدا میبیند. تنها دوست برنارد یک استاد مهندسی اجتماعی به نام واتسون است که برخلاف برناردْ، بسیار محبوب و در شغل خود و تعامل با دیگران موفق است. اما در کتاب یک قسمت هیجان انگیز دیگر هم وجود دارد؛ منطقه ای به اسم وحشیکده که…
*تخیل یکی از ظرفیت ها و مکانیسم های تجسم حقیقت است تخیل می توان وجود یا عدم وجود هر چیزی را برای درک بهتر برای ما ترسیم کند دنیای قشنگ نو سال ۲۶۰۰ را به صورت تخیلی برای ما ترسیم می کند تا ما به عنوان یک احتمال با آن مواجه شویم.
درباره نویسنده:
«آلدوس هاکسلی» در انگلستان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات خود مدتی به تدریس اشتغال داشت و سپس به ایتالیا رفت و کار نویسندگی را آغاز کرد. هاکسلی پس از نگاشتن چندین اثر در شمار داستان سرایان و شرح حال نویسان مشهور انگلیسی درآمد.
همچنین او را به خاطر احاطه حیرتانگیزش بر اغلب علوم و فنون زمان خویش، بهترین مغز دوران خود نامیدهاند. معروفترین رمان او «دنیای قشنگ نو» است که آن را در سال ۱۹۳۲ نوشته است و داستان آن در قرن بیست و ششم در لندن اتفاق میافتد. عنوان کتاب از قسمتی از نمایشنامه ی «توفان» از ویلیام شکسپیر گرفته شده است. مقالهی معروف او با نام درهای ادراک نیز در سال ۱۹۵۴ منتشر شد که به شرح تجربیات او پس از مصرف مسکالین میپردازد.
هاکسلی یکی از پیشآهنگان ادبیات مدرن در نیمه اول قرن بیستم محسوب میشود. هاکسلی یک انسانگرا، صلحجو و هجونویس بود. بعدها، موضوعهایی همچون فراروانشناسی، عرفان فلسفی بهطور مشخص و عامگرایی نیز در شمار علایق او قرار گرفتند.
*کتاب:
Brave New World:(۱۹۳۱)
فیلم:
Brave New World (۱۹۸۰)((۱۹۹۸)
در سال ۱۹۹۹، این رمان ،به عنوان رتبه ۵ در فهرست ۱۰۰ رمانهای انگلیسی زبان قرن بیستم جای گرفت.
دیدگاهی دارید؟