توضیحات
هیپنوتیزم
سهراب پس از سال ها، از انگلستان به وطن بازمی گردد. این اتفاق در تابستان ۱۳۵۸ همزمان با روزهای حساس پس از پیروزی انقلاب است. او قصد کرده تا گشمده اش را پیدا کند …
سهراب که با بازگشتش به ایران به اتفاق عمو و عمه اش زندگی می کند، می خواهد بداند چه بر سر مادر و پدرش آمده است. آنها در آبان ۱۳۴۲ به طرز مشکوکی ناپدید شده اند و او از آنها خبری ندارد. اما دیگران این ماجرا را از او پنهان می کنند تا اینکه به کمک خاله فاطمه به سراغ حاج آقا علیزاده، یکی از دوستان قدیمی پدرش، می رود تا اطلاعاتی به دست آورد.
در این بین سهراب به همراه دخترخاله اش در جریان مبارزه مردم ایران با رژیم شاه قرار می گیرد و عمو و عمه سهراب که حضور او را برای فعالیت های خود خطرناک می بینند، تصمیم می گیرند با وارد کردن دختر دکتر بیژنی، نوشین، او را از جریان پیدا کردن پدر و مادرش دور کنند. غافل از آنکه سهراب متوجه می شود که عمو و عمه اش با سفارت آمریکا در ارتباط هستند. سهراب به زیرزمین عمارت راه پیدا کرده و جعبه های مشکوکی پیدا می کند…
اما جعبه های مشکوک حاوی چیست؟
ماجرا چگونه پیش می رود که سهراب به ماهیت نوشین پی می برد؟
و چه بر سر عمو و عمه سهراب که در عمارت زیبایشان راحت و آسوده زندگی می کنند، می آید؟
دیدگاهی دارید؟