توضیحات
دمی درنگ میکنم
دلیل انقطاع در وظایف تکمیلی «سولکام» آن جوشش خورشیدی بود که اندکی بیشتر از سی و شش ساعت به طول کشید. این اتفاق در طی مرحله حیاتی ساخت مدارها رخ داد، و همین که به پایان رسید، «فراست» خلق شد. آنگاه سولکام در مقام سازنده موجودی یگانه، گرفتار فراموشی موقت شد و مطمئن نبود فراست همان چیزی است که واقعاً باید باشد.
طرح ابتدایی برای ماشینی بود که روی سطح زمین قرار گیرد، به عنوان یک ایستگاه رله عمل کند و واسطهی هماهنگ ساختن فعالیتهای نیمکره شمالی باشد. سولکام ماشین را تا همین اندازه آزمایش کرد و همهی واکنشها عالی بودند؛ با این حال چیزی در فراست فرق داشت؛ چیزی که باعث شد سولکام، او را با یک نام و یک ضمیر شخصی ارج نهد.
بعدها فراست با ماشین کوچکی به نام «موردل» آشنا شد و او برای سرگرمی به فراست کتابی نشان داد. فراست علاقهمند شد و از او خواست باز هم برای او کتاب بیاورد. فراست با خواندن و اسکن کردن کتابها، به پرسشهای بزرگی درباره انسان رسید و با موردل در این باره بحث کرد. موردل ساخته «دیوکام» و فراست ساخته سولکام بود و از این رو بین خواستههای این دو تنشی برقرار شد.
* «راجر جوزف زلازنی» (۱۹۳۷ – ۱۹۹۵) نویسندهٔ آمریکایی سبکهای علمی – تخیلی و فانتزی بود. او فارغالتحصیل رشته هنرهای دراماتیک با مدرک استادی از «دانشگاه کلمبیا» بود و نوشتن این سبک داستانها را از ۱۹۶۲ آغاز کرد.
وی با نام «هریسون دانمارک» هم مینوشت. او را از پیشگامان موج نوی ادبیات علمی-تخیلی میدانند که عناصر ادبیات پیشروی جریان اصلی را به گونهٔ داستانهای علمی – تخیلی پیوند زده است. بیشک زلازنی از تجربیترین نویسندگان ادبیات فانتزی است.
مضامین اساطیری در آثار او جایگاه اصلی را دارند. او سه بار برندهٔ جایزهٔ «نبیولا» و شش بار برندهٔ جایزهٔ «هوگو» شد. از میان آثار او میتوان به رمان «کنراد صدایم کنید»، «خانه دژخیم»، «چشم گربه» و «جزیره مرده» اشاره کرد.
دیدگاهی دارید؟