توضیحات
فرش نارنجی
مش رحیم چوپان آبادی، ته دره یک مرد زخمی را پیدا میکند و به خانهاش میآورد، و دکتر آبادی او را درمان میکند، اما او گذشتهاش را فراموش کرده و اتفاقاتی که میافتد باعث میشود او گذشتهاش را به یاد آورد.
مکتب خاله، خواهر مشرحیم پیرزنی که در خانهاش در روستا به بچههای آبادی قرآن درس میدهد. او به مرد زخمی که برادرش ته دره پیدا کرده است در خانهاش پناه میدهد چون استوار از مرکز استعلام کرده و متوجه شده است که سه ساواکی و یک خلافکار سوار ماشینی بودند که ته دره رفته است. و خاله که حالا فکر میکند که او از مبارزان علیه شاه است به او پناه داده تا به دست استوار نیوفتد. اما مرد زخمی به دلیل ضربهی محکمی که به سرش خورده به طور کامل گذشتهاش را فراموش کرده و نمیداند چه کسی است تا اینکه…..
دیدگاهی دارید؟