توضیحات
مردان مخوف
«خواجه نظام الملک طوسی»، دانشمند، نویسنده و وزیر نامدار «سلجوقیان» در قرن پنجم بود. وی از کودکی به تحصیل علوم مختلف پرداخت و شایستگی و خرد بیکرانش موجب شد تا از سن ۳۲ سالگی به صدارت برسد و به مدت ۲۹ سال «سید الوزراء» و همهکاره آل سلجوق باشد.
او در دوران وزارت خود، خدمات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری انجام داد، از جمله: گشایش «مدارس نظامیه» از «بلخ» گرفته تا «بغداد». نظامالملک، بیشتر یک مدیر اجرایی موفق و معروف بود که با هوش و درایت مدیریتیاش، زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی امپراتوری اسلامی را گسترش داد.
نامدارترین کتاب او «سیاستنامه» است که نخستین بیانیه بزرگ سیاستنامهنویسی در دوران اسلامی به شمار میرود. این داستان نگاهی است به بخشی از دوران زندگی این شخصیت بزرگ تاریخ ایران زمین.
مردی که سالها «آل سلجوق» و وزیر مقتدر ملکشاه، «خواجه نظام الملک» را دچار هراس کرده بود، از دام داماد نالایق خواجه که فرماندار «ری» بود، گریخت و رئیس خواجه سرای جاسوسان نظام الملک در ری به دست یاران «حسن صباح» کشته شد.
در اوج قدرت «سلطان ملکشاه سلجوقی» و وزیر دانشمند، سیاستمدار و مقتدرش «خواجه نظام الملک ابوعلی حسن» که به جای «ابونصر کُندری» زمام امور «آل سلجوق» را به دست گرفته بود؛ دژ رفیع «الموت» با سیاست و کیاست یار همدرسش «حسن بن صباح» از حیطه قدرت او و سلطان خارج شد.
کوتوال ساده لوح دژ در دام افتاد. از دگر سو، داماد مغضوب خواجه هم که فرصتی یافته بود تا از خشم خواجه برهد و لیاقت خود را به جبران خطای گذشتهاش ثابت کند، در بهت و حیرت از تسخیر دژ، سوار بر قاطر، با تحقیر از الموت به فرمان حسنِ صباح راهی اصفهان شد تا قدرت پیروان عقاب را به خواجه و سلطان گوشزد کند.
دژبان الموت را نیز با فلاکت به دامغان فرستادند و دژ در تسخیر کامل پیروان حسن درآمد. هراس، بیشتر دولتیان سلطان غافل را فراگرفت….
دیدگاهی دارید؟