توضیحات

شوویک سرباز پاکدل

ژوزف شوویک، عاشق خدمت کردن در ارتش است، اما، به سبب سفاهت، یک بار از ارتش عذرش را خواسته اند. اینک، امپراتوری در آستانه جنگ قرار دارد و او امید دارد که بتواند به ارتش ملحق شود و به جنگ برود….

ژوزف از یک سو نیمه دیوانه به نظر می رسد، اما از طرف دیگر سخنانی به زبان می آورد که موجب شک و ظن افراد می شود که آیا خود را به سفاهت زده است یا به راستی از شعور برخودار نیست!

سخنان او درباره قریب الوقوع بودن جنگ و میهن پرستی افراطی و دفاع جانانه ی او از امپراتوری اتریش –مجارستان و نیز به سخره گرفتن وضع امپراتوری، بعد از ترور آرشیدوک (ولیعهد اتریش – مجارستان ) در یک کافه باعث می شود که مأمور مخفی پلیس (برت اشنایدر) به او شک کند و او را به اداره پلیس ببرد. بازپرسی سختگیر که افتخارش به این است که نام لمبروز (فردی جانی) را بر او گذاشته‌اند، از او بازجویی می‌ کند و ژوزف به بازداشتگاه موقت فرستاده می شود.

بازداشتگاه پر از افرادی است که توسط پلیس های مخفی، تنها به صرف گفتن یک حرف یا یک موضع گیری در قبال نام امپراتور به آنجا آورده شده اند و همه معترض این وضع هستند؛ اما تنها شوویک معتقد است مجازات بی گناهان و پذیرفتن جرم ناکرده، بخشی از قوانین جامعه ای است که در آن زندگی می کنند، چرا که این دقیقاً با قوانین ارتش مطابقت دارد. در ارتش هم اگر یک نفر گناه کند، همه هنگ را مجازات می کنند. او با سخنان ضد و نقیصی که می گوید، از طرف بازپرس، به دادگاه جنایی فرستاده می شود.

در دادگاه هم وضع به همین منوال است. شوویک از یک طرف سخنانی می گوید که بسیار با واقعیت جامعه مربوط است (ضدیت با امپراتور از زبان افراد مخالف) و از طرف دیگر خود را طرفدار دو آتشه امپراتور می داند و مایل به خدمت در ارتش است. قاضی او را برای معاینه به پزشکی قانونی می فرستد و دو پهلو بودن سخنان او باعث می شود که پزشکی قانونی او را برای معاینه به کلینیک امراض روانی بفرستد.

روانپزشک وی را معاینه و سفاهت او را تأیید می کند، اما این پایان ماجرا نیست؛ چرا که جنگ جهانی اول آغاز می شود و شوویک به ارتش فرا خوانده می شود؛ جایی که یک بار از آن بیرون رانده شده، اما شاید این بار آرزوی او برآورده شود و بتواند به عنوان سرباز انجام وظیفه کند. *یاروسلاو هاشک نویسنده و طنزپرداز اهل چک ، بیشتر به خاطر رمان سرباز خوب شوویک معروف است. هاشک در ۳۰ آوریل ۱۸۸۳ در پراگ متولد شد.

۱۳ساله بود که پدرش درگذشت. پس از آن، تحصیلاتش به علت شرکت در درگیری ها و تظاهرات خیابانی آن زمان پراگ دچار وقفه شد. سرزمین چک در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری اتریش بود و دشمنی چک ها با آلمانی ها و اتریشی های مقیم پایتخت، به درگیری مستقیم رسیده بود. همین مبارزه مضمون بسیاری از آثار هاشک و معاصران او را تشکیل می‌دهد.

با شروع جنگ جهانی اول، هاشک به ارتش اتریش فراخوانده شد، ولی خیلی زود خود را تسلیم نیروهای روس کرد و به واحد نظامی چکسلواکی که در روسیه تشکیل شده بود، پیوست. در همان زمان با بسیاری از روزنامه‌های روس در جبهه به همکاری پرداخت.

دیگر آثار این نویسنده