توضیحات
یوزپلنگانی که بامن دویدهاند
کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند»، داستان بلند یا رمان نیست. این کتاب ۱۰ داستان کوتاه یا همان داستانک را در خود جای داده است. داستانهای کوتاهی که با خواندنشان، انگار به تماشای فیلمهای کوتاه چند دقیقهای نشستهاید. چون با خواندن هر کدام از آنها، مدام در خیالتان تصویرسازی میکنید و این اعجاز قلم «بیژن نجدی» است؛ نویسندهای که کلمهها را کنار هم میچیند برای تصویرسازی.
حجم داستانهای «کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند» کم است و بعضی از آنها دو صفحه بیشتر نیست. پست مدرن، رئالیسم جادویی و … کلمههایی هستند که به «کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند» سنجاق شدهاند.
قسمتی از کتاب: (وصیتنامه بیژن نجدی در ابتدای کتاب)
نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام
با درههایش، پیالههای شیر
به خاطر پسرم
نیم دگر کوهستان، وقف باران است
دریایی آبی و آرام را با فانوس روشن دریایی
میبخشم به همسرم.
شبهای دریا را
بی آرام، بیآبی
با دلشورههای فانوس دریایی
به دوستان دوران سربازی که حالا پیر شدهاند.
رودخانه که میگذرد زیر پل
مال تو
دختر پوست کشیده من بر استخوان بلور
که آب، پیراهنت شود تمام تابستان.
هر مزرعه و درخت
کشتزار و علف را
به کویر بدهید، ششدانگ
به دانههای شن، زیر آفتاب
از صدای سه تار من
سبز سبز پارههای موسیقی
که ریختهام در شیشههای گلاب و گذاشتهام
روی رف
یک سهم به مثنوی مولانا
دو سهم به «نی» بدهید.
و میبخشم به پرندگان
رنگها، کاشیها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویدهاند
غار و قندیلهای آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که میآیند
بعد از من…
دیدگاهی دارید؟