نیمی از ماجرای کتاب حاضر در ذهن مردی میگذرد که استاد دانشگاه است و زبانهای کلاسیک و یونانی تدریس میکند. از طرفی او را در جایگاه یکی از ۱۲ نفری میبینیم که قرار است برای نجات زمین از شر همه بدیها به زمین نزول کنند و از طرف دیگر او که دچار فراموشی نیز شده است، در وضعیتی است که خودش را در مکانهای مختلف میبیند و به وسیله مرغ سفیدی به اقیانوسها سفر میکند و ما، او را در این موقعیت میبینیم. در نیمی دیگر از کتاب، نویسنده، قضاوتهای دوگانه اطرافیان این مرد را نشان میدهد.
از طرفی، زنی که با قهرمان داستان ارتباط نیز داشته است او را بسیار بد و پلید نشان میدهد و از طرفی دیگر، شخصیت بسیار خوب و مثبت او را در خلال نامههایی میبینیم که برخی از اطرافیانش برای پزشکان معالج و خودش نوشتهاند. البته در این میان تنها کسی که تعریفی منطقی از این مرد به دست میدهد، همسر اوست. به نظر میرسد گوشههایی از شخصیت آن زن که قهرمان داستان را بسیار منفی توصیف میکند، برگرفته از شخصیت واقعی نویسنده داستان باشد.
دوستان چارلز و دکترها تمام تلاششان را می کنند تا او را به زندگی عادی برگردانند اما واتکینز، ماجراجویی ذهنی شگفت انگیزی را آغاز کرده است که او را از قایق سواری در اقیانوس اطلس تا یک شهر سنگی مخروبه در جزیره ای استوایی و سفری فضایی و عجیب و غریب با خود همراه می سازد. در همین حال که چارلز از طریق خاطرات و نقاط دوردست تخیل خود در سفری ذهنی به سر می برد، دکترها تلاش می کنند تا با استفاده از قوی ترین داروها، روح و روان او را آرام کنند و تحت کنترل دربیاورند. لسینگ در این رمان هیجان انگیز، مخاطب را به سفری دلهره آور به ناشناخته ترین اعماق ذهن و روان بشر می برد.
داستان با گزارش پرستار کشیک بخش روانی بیمارستانی در لندن در خصوص پذیرش بیماری با هویت نامعلوم , آغاز می شود. پلیس این شخص را درحالیکه نیمه شب,سرگردان بوده و حرف های بی سر و ته می زده به ظن آنکه مست است یا مواد مخدر مصرف نموده , بازداشت می کند اما پس از دو سه ساعت او را به بیمارستان منتقل می کند. بیمار مدام حرف می زند و حرف هایش پرت و پلا به نظر می رسد…
دیدگاهی دارید؟