توضیحات
تاریکی
یکی ازلنگه های در می لرزه و باز می شه و قدخمیده ی ننه ام توی چارچوب اونو یرمی کنه ننه ام یای راستشو میذاره توی اتاق ومی اد تو.کمرش روراست می کنه وآستیناشومی ده یائین .دوطرف چادرشو توی مشتاش می گیره بالا می بره وروی صورتش می کشه . زمزمهءصلواتش اززیرچادرسفیدگل گلی اش بلند میشه:
– اللهم صل علی محمدوآل محمد…
دیدگاهی دارید؟