توضیحات
سنگی بر گوری
سنگی بر گوری کتابی در گونهٔ خودزندگینامه از جلال آلاحمد است که در سال ۱۳۴۲ به نگارش درآمد، ولی تا ۱۳۶۰ منتشر نشد.
آلاحمد این کتاب را به احترام همسرش، سیمین دانشور، منتشر نکرد؛ امّا پس از مرگش شمس آلاحمد آن را به چاپ سپرد. در سال ۱۳۸۴ انتشارات جامهدران سنگی بر گوری را تجدید چاپ کرد؛ و پس از محدودیتهایی تا سالهای منتهی به ۱۳۹۲، از آن پس بارها به وسیلهٔ ناشران مختلف منتشر شدهاست.
این کتاب کوتاه است و در شش فصل نوشته شدهاست. با این که نوشتن خودزندگینامه یکی از وجوه برجستهٔ ادبیات مدرن مغربزمین است، امّا در ادبیات فارسی معاصر آلاحمد از اندکشمار نویسندگانی است که به آن توجّه داشته است. سنگی بر گوری در سال ۲۰۰۸ میلادی به انگلیسی ترجمه و در سری کتابخانه ایرانیکا منتشر شدهاست.
موضوع اصلی کتاب سترونی آلاحمد و بیفرزندی او و سیمین دانشور است. پژوهشگران آثار آلاحمد تفسیرهای گوناگونی از این معنی کردهاند. بعضی آن را بیان مسئلهای شخصی و اجتماعیِ یک روشنفکر دانستهاند و بعضی آن را کنایی و استعاری شمردهاند و عقیمبودن را گاه کنایه از بیسرانجامی و بیحاصلی کارِ فکری آلاحمد از جمله در کتابهایی چون غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران دانستهاند و گاه شکست کل پروژهٔ «فکر ایرانی» و روشنفکری از جنبش مشروطه ایران به بعد.
گونه ادبی سنگی بر گوری نیز محل بحث بودهاست. کسانی آن را رمان یا داستان بلند دانستهاند و وجود برخی عناصر داستانی مانند پیرنگ و گرهافکنی و گرهگشایی و نیز وجود ماجرا، توصیف، ایهام و گفتوگو را گواه آوردهاند و نتیجه گرفتهاند این کتاب تنها یک شرح حال یا زندگینامه خودنوشت نیست. در مقابل، گروهی بهدلایلی چون یکی بودن «من» درون کتاب با خود آلاحمد آن را فاقد ویژگیهای خیالی مصطلح و مرسوم آثار ادبی دانستهاند و استفاده از عوامل سازندهٔ داستان در آن را «چاشنی» متن در نظر گرفتهاند. از دیگر ویژگیهای سنگی بر گوری میتوان به اعترافگونه بودن و وجود تقابل میان زن و مرد اشاره کرد.
سبک نثر آلاحمد در سنگی بر گوری موجز و تلگرافی توصیف شده که در آن جملهها کوتاهند و اطلاعات فشرده شده است. این زبان همانندیهایی با نثر دوران قاجار دارد و در آن از زبان عامّه مردم استفاده شدهاست. آلاحمد برای نشان دادن بحرانی که از آن سخن میگوید و رهنمونشدن خواننده به نقطه مورد نظرش نثرش را آشفته کرده و به نوعی هذیاننویسی روآورده است. این کتاب اوج نثرنویسی آلاحمد و از حسّیترین آثار ادبیات معاصر فارسی دانسته شدهاست.
در سال ۲۰۰۸ میلادی «آذفر معین» و بلیک رابرت اتوود کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده و انتشارات مزدا آن را در سری کتابخانه ایرانیکا منتشر کرد. ویراستار این کتاب محمدرضا قانونپرور بودهاست.
وجود برخی ویژگیهای داستانی در سنگی بر گوری آن را از یک زندگینامه خودنوشت صرف متمایز کردهاست؛ در کتاب آلاحمد ماجراهای متعددی ذکر شدهاند که نویسنده به صورتی گذرا از آنها عبور کردهاست؛ ماجراهایی مانند تمکین نکردن پدر نویسنده از قواعد جدید دولتی حاکم بر دفترخانهها و محضرها، خودسوزی خواهرِ همسر نویسنده و زلزله بوئینزهرا در سال ۱۳۴۱ از این جملهاند. این گذر سریع ویژگی سبکی آلاحمد است و برای خواننده ایجاد ابهام یا نیاز به دانستن بیشتر نمیکند و درمییابد ذکر این ماجراها تنها شاهدی است بر ماجرای اصلی.
تلاش نویسنده برای مستند بودن کتاب و دوری از قصهگویی، در این پرداخت شتابان به ماجراها نیز نمایان شده و محتوا را با سبک مورد نظر نویسنده، هماهنگ کردهاست. علاوه بر ماجراها، صحنههای اغلب کوتاه پرشماری نیز در سنگی بر گوری وجود دارند که نویسنده آنها را با توصیف دقیق و پر از جزئیات ساختهاست. از میان این صحنهها میتوان به صحنه همراهی نویسنده با همسرش هنگام معاینه او به دست یک پزشک مرد اشاره کرد.
استفاده نویسنده از گفتگوهای پرشمار که گاه گفتوشنودهای درونیاند و گاه نقلقولی برای نشان دادن نگاه دیگران به او و وضعیتش و توصیفهای پرشمار کتاب از دیگر عناصر داستانی کتاب بهشمار میآیند و با هدف القای یک کلیت در کتاب گنجانده شدهاند.
ماجرای کتاب، تکگویی راوی است درباره این موضوع که خودش (جلال) و همسرش (سیمین دانشور) صاحب فرزند نمیشوند. کتاب با این جمله شروع میشود:
« هر آدمی سنگی است بر گور پدرش »راوی ابتدا به توصیف شرایط زندگی خانوادگیاش میپردازد و سپس راههای مختلفی که برای فرزنددار شدن مطرح بوده را برمیشمارد و از تجربیات خود و همسرش در آزمودن برخی از این راهها میگوید؛ از آزمودن شیوههای پزشکی تا پیروی و اجرای برخی باورهای خرافی قدیمی و یا حتی قبول کردن سرپرستی کودکی یتیم. نثر کتاب نمونه خوبی از نثر ویژه? آلاحمد است؛ نثری روان و با جملات کوتاه، بدون هیچ گونه پیچیدگی و استفاده از آرایههای ادبی. در کنار نثر، ویژگی برجسته کتاب صراحت و صداقت نویسنده در بیان ماجراهای خصوصی و احساسات شخصی خود است.
با توجه به این که جلال این کتاب را بر اساس زندگی حقیقی خود نوشتهاست، این صداقت اهمیت بیشتری پیدا میکند. در نهایت هیچ کدام از این راهها کارگر نمیشود. نویسنده با مقایسه خودش با دیگران، به خود دلگرمی میدهد:تو زندگی میکنی که بنویسی، آنهای دیگر بیهیچ قصدی فقط زندگی میکنند. او پس از آن که برای آینده نتوانسته کاری کند، به سراغ گذشتهاش میرود و از اینکه نقطه پایان سلسلهای است که از ابتدای خلقت آدم آغاز شده و پس از پدرش به او رسیده، ابراز رضایت میکند: « من اگر بدانی چقدر خوشحالم از این که آخرین سنگ مزار درگذشتگان خویشم؟»
دیگر نسخه های این کتاب
دیدگاهی دارید؟