0

 

آنا و سرنوشت (صوتی)


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

آنا و سرنوشت

«آنا و سرنوشت» ماجرای زندگی دختری است که در شهری دور از خانواده، تحصیل می کند. او مجبور است بسیار تلاش کند تا روزها را بگذراند. آنا همچون دیگر زنانی که مانند او هستند، مشکلات بسیاری را از سر می گذراند. او در این مسیر رنج می کشد، غصه می خورد، شکست می خورد، عاشق می شود، اما تسلیم نمی شود؛ چراکه باور دارد این سرنوشت است که او را به جلو خواهد برد.

«آنا ویسیول» به قصد تحصیل، زادگاه خود «دَنس ووک» را ترک کرد و به «بُخارست» رفت. او تا آن زمان دو مجموعه شعر را به چاپ رسانده بود و بسیاری از مطبوعات پایتخت با نامش آشنا بودند…

… از این رو موفق شد تا در روزنامه ی «آینده» مشغول به کار شود. آنا بعد از چهار ماه تصمیم گرفت به زادگاهش سفر کند، اما در همان روز خبر رسید که روس ها در مخالفت با آلمان ها شهر «بِسارابی» را اشغال کرده اند. آنا از تصمیم خود منصرف شد و در همین زمان با شخصی به نام «بِنژامین رافول» آشنا شد. او از مقاله ی چاپ شده ی آنا در روزنامه تشکر کرد و از این طریق ارادت خود را به آنا نشان داد. چند روز بعد دعوت نامه‌ ای از طرف سرویس سیاسی روزنامه ی ارتش به دست آنا رسید تا به عنوان گزارشگر برجسته برای آنها گزارش گرفته و مقاله بنویسد. آنا این دعوت را پذیرفت و به محل سرویس سیاسی در «بِلازُو» رفت. او در آنجا «ستوان اُرِل» را دید که قبلا نقدی بر کتابش نوشته بود. یکی از روزها بنژامین از آنا خواستگاری کرد و آنا فرصتی خواست تا این مسئله را با خانواده اش مطرح کند. آنا درصدد بود تا با کمک ستوان ارل و آقای «دَنیو» به بخارست منتقل شود. او منتقل شد اما خیلی زود متوجه شد که براثر توقیف روزنامه، کار قبلی خود را نیز از دست داده است. او با اندوه نزد مدیر کانون برگشت و مدیر به او گفت که او را برای کار به رادیو معرفی خواهد کرد.
آنا بعد از چند روز به دیدار خانواده اش در دنس ووک رفت و موضوع خواستگاری را با آنها در میان گذاشت. آنها بعد ازشنیدن موقعیت مناسب بنژامین از آنا خواستند تا به او جواب مثبت بدهد…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ویکتوریا سیمونوف

عوامل

ترجمه / اقتباس شنیداری
ابوالفضل پاشا
تهیه‌کننده رادیویی
مرضیه میرسلطانی
سردبیر رادیویی
آفاق شوهانی

گویندگان

میكائیل شهرستانی

حجم (مگ)

30

مدت زمان (دقیقه)

95

دیدگاهی دارید؟