توضیحات
بارتلبی نسخه نویس
فرض کنید کسی در دفتر کارتان مشغول میشود که بعد از مدتی از کار دست میکشد و در سکوت مانند میزها و صندلیها به زندگی خودش ادامه میدهد و حاضر به انجام هیچ کاری نیست؛ فقط میگوید: «ترجیح میدهم کاری نکنم». اما او بهقدری بیآزار است که شما را خلع سلاح میکند. بارتلبی داستان این مرد است؛ مردی که درنهایت سکوت، در درونش پر از غوغاست و هیچکس چیزی از آنچه بر سرِ او آمده، نمیداند! چه چیز سبب شده که مردی جوان و رنگپریده، نه چیزی بخورد، نه حرفی بزند، نه کاری کند و فقط به افق خیره شود؟ شنیدن این داستان عجیب و فلسفی را که کمدی خشنی از زندگی انسان در دنیای مدرن است، به شما پیشنهاد میکنم.
«بارتلبی » مردی است که میتواند بهراحتی و باخونسردی «نه» بگوید. او برای کار نسخهنویسی در یک دفتر ثبت اسناد استخدام شده، اما رفتاری متفاوت و خاص دارد. او دربرابر هر درخواستی فقط یک پاسخ دارد: «ترجیح میدهم که نکنم!»
در یک دفتر وکالت در خیابان وال استریت، وکیلی موفق به همراه چند نسخهنویس مشغول کارند. زمانی که کارهای دفتر زیاد میشود، مردی به این گروه اضافه می شود؛ او «بارتلبی» نام دارد؛ کسی که درنهایت سکوت به کار نسخهنویسی مشغول است.
او بهتدریج سوی چشمانش را دراثر کار زیاد از دست میدهد و کار نسخهنویسی را هم کنار می گذارد، اما دفتر را ترک نمی کند. همانجا می ماند و ساکت به پنجره خیره می شود. او حاضر به انجام هیچ کاری نیست و در جواب هر درخواستی می گوید: «ترجیح میدهم نکنم.»
معنای این داستان عجیب و غریب و مهم در تاریخ ادبیات، صرفاً آن چیزی است که میگوید؛ همان چیزی که تحتاللفظی میگوید و تکرارش میکند: «ترجیح میدهم نکنم.» این فرمولِ شوکت این داستان است که هر خوانندۀ شیدایی، به نوبۀ خود، تکرارش میکند؛ مردی تکیده و رنگپریده فرمولی را بیان کرده است که هرکسی را به جنون میکشاند.
* این کتاب با عنوان «ترجیح میدهم که؛ بارتلبی محرر و چند داستان دیگر» به فارسی ترجمه شده است.
دوستان فهیم شنونده و همراه، همانطور که شما هم می دانید در فرهنگ اخلاقی و اسلامی ما لقب گذاشتن به شدت منع شده اما در این اثر که سعی شده کمترین دخل و تصرف به لحاظ منطق داستانی صورت بگیرد ناچار از عدم حذف بودیم…
دیدگاهی دارید؟