0

 

آخر بازی (صوتی)


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

آخر بازی

مهم نیست انسان‌ها زندگی را چگونه بازی می کنند، پایان و نتیجه‌ی بازی زندگی «مرگ» است. مرگ، مسئله‌‍ی محوری داستان است که نمایش حول آن پیش می‌رود. همه‌ی شخصیت‌ها برای تداوم وجودشان به دیگران وابسته‌اند و هیچ یک آزاد نیستند.

کلماتی که در صحبت‌هایشان به کار می‌برند تکرار می شود و نمی‌توانند مفهوم واضحی را به دیگری انتقال دهند. صحنه‌ی داستان (نمایش‌نامه)، فضای خفقان‌آور و محدود اتاق، نمادی از زندان زندگی است.

کارها و گفت‌وگوهای شخصیت‌ها، تفکری از یک زندگی منفی و خنثی را در خود دارد. آنها زندگی را بدون ارزش می‌دانند و در تلاش برای یافتن راه رهایی از آن هستند. شنیدن این کتاب برای علاقه‌مندان تئاتر ابزورد پیشنهاد می شود؛ اما برای گروه سنی نوجوان، به‌سبب فضای ناامیدی حاکم بر آن، نامناسب است.  

در اتاق خالی، با دو پنجره کوچک، پیرمرد کور و فلجی به نام «هام» روی صندلی چرخ‌دار نشسته است. خدمتکار او «کلاو» قادر به نشستن نیست. پدر و مادر بی پای او یعنی «نگ» و «نل» در دو سطل زباله در کنار دیوار هستند و …

هام درواقع در برزخ خویشتن گرفتار شده و بارها تأکید می‌کند بیرون از اینجا مرگ است؛ مرگی که همه کائنات را در کام خود فروبرده و کلاو میان این دو دنیا در رفت‌وآمد است.
هام و کلاو، به مرگ آگاهی کامل دارند و می‌دانند که قادر به تغییر سرنوشت و آینده خویش نیستند؛ از این‌رو به راه‌حل‌های مختلفی می‌‎‌اندیشند تا گذشت زمان و مرگ را فراموش کنند، مانند: رجوع به خاطرات، گفت‌وگوهای بی‌هدف و پوچ. آنها آخرین حضور خود را در زندگی نمایش می‌دهند.
انتظار برای به‌دست آوردن آرامش و رهایی از درد از سوی هام، نه فقط از بار پوچی این نمایش کم نمی‌کند، بلکه آن را قوت می‌بخشد؛ چراکه در پایان درمی‌یابد که مسکن‌هایش تمام شده و این تباهی انتظارش را نمایان می‌سازد.
نیرویی نامرئی همانند یک طناب، شخصیت‌ها را به هم پیوند داده است. آنها تمایل به ترک یکدیگر دارند، اما توانایی‌اش را ندارند. کلاو بارها بیان می‌کند که می‌خواهم تنهایت بگذارم، اما چنین کاری نمی‌‌کند؛ آنها وابسته و محتاج یکدیگرند. زندگی‌شان یک کلیشه تکراری است؛ مثل روزمره‌گی یا به عبارتی روزمرگی که بر زندگی انسان معاصر سایه افکنده است.
هام و کلاو هم‌زیستی پیدا کرده‌اند و اگر بخواهیم کمی سیاسی به این ماجرا نگاه کنیم، کلمه‌ی «استعمار» کاملاً مناسب است؛ چراکه کلاو زیر سلطه‌ی هام است و به این سلطه آگاه است.
هام نماد جامعه سرمایه‌‌داری است که امید را رها کرده و می‌خواهد در این برهه از زمان، منافع خود را تأمین کند.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ساموئل بکت

عوامل

ترجمه / اقتباس شنیداری
رویا اسدی
تهیه‌کننده رادیویی
مهتاب امینی
افكتور
فرشاد آذرنیا
صدابردار
جمال احمدی پور

گویندگان

محمد حاتمی , سهیلا رضوی , غلامرضا طباطبایی , جمشید لایق

حجم (مگ)

20

مدت زمان (دقیقه)

60

دیدگاهی دارید؟