0

 

سیمای دو زن (صوتی)

این کتاب به دلیل قوانین سایت قابل دریافت نیست.


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

سیمای دو زن

داستان‌های عاشقانه‌ٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سراینده‌ ٔ توانمند ایرانی هستند.

منظومه‌ٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ ی در جوانی از کف رفته‌ ی نظامی به نام «آفاق».
به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید.
و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیارِ عرب.

نظامی در آغازِ هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.

نظامی نا‌خوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهره‌ ی زن در دیار عرب
و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهره ی زن در ایرانِ باستان پرداخته است.

لیلی، پرورده‌ ی جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ ی انحرافی می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست.
در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.

اما در دیارِ شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.

دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.

اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار.
نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم است.
گناه دیگرش زیبایی‌ست.
در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، دخترک بی گناه را از مکتب باز می گیرد و در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندانبانش‌، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ ی دخترش را با جهانِ خارج قطع کند.
و سرانجام همین قدرت بی انعطافِ پدر در مقابل زر و سیم و اسب و اشترِ
ابن السلام تسلیم می شود و بی هیچ نظر خواهی و مشورتی دخترک را بدو می سپارد – و به عبارتی بهتر بدو می فروشد- و در خروش بوق و کرنا ، ناله های مظلومانه ی لیلی را فرو پوشانند و او را روانه ی حرمسرای شوهری کنند که اندک آشنایی و پیوند علاقه ای با وی ندارد.

اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست.
شیرین، دست‌پرورده‌ ی زنی است که به گفته‌ی نظامی:
«ز مردان بیشتر دارد سترگی».
شیرین، دختر ورزشکارِ نشاط‌طلبِ طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد برمی‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن و سال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.

دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.

شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.

و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ٔ نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.

این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب  و جایگاه زن در ایران.

پ.ن:خیلی اتفاقی این متن را در یکی از کانالهای تلگرام  دیدم و با این کتاب اشنا شدم ..متنش به دلم نشست .امیدوارم به دل دوستانم بشینه .باعث خوشحالیست اگر کسانی که خواندن  نظراتشونا اعلام کنن….

دیگر کتاب های ممنوعه (خارج از دسترس)

توضیحات تکمیلی

نویسنده

علی اکبر سعیدی سیرجانی

گوینده

ناصر زراعتی

حجم (مگ)

60

مدت زمان (دقیقه)

170

دیدگاهی دارید؟