توضیحات
زرگر و سیاح
«اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید به خود بدی کردهاید.» (الاسراء/ ۸۴) این یک سنت همیشگی است، نیکیها و بدیها، سرانجام، به خود انسان باز میگردد، هر ضربهای که انسان میزند بر پیکر خویشتن زده است و هر خدمتی به دیگری میکند، درحقیقت به خود خدمت کرده است. کتاب گویای «زرگر و سیاح» نیز مصداق این مطلب است که «این جهان کوهست و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا» (دفتر اول از مثنوی مولوی) شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می کنیم.
«بُشر» و «اویس» دو سیاح، از پی کسب رزق و روزی بیشتر، راهی بیابان بی آب و علفی شدند. در نیمه راه به چاهی برمیخورند که از آن هیاهویی نامفهوم به گوش می رسد….
«بُشر» و «اویس» به دهانه چاه نزدیک می شوند و در آن افرادی را می بینند که در قعر چاه گرفتار شدهاند. اویس که از صفات انسانی بیشتری برخوردار است، برخلاف مخالفت بشر، درپی نجاتشان دست به کار می شود.
سه نفر از آنها، پس از بیرون آمدن از چاه، با نجات چهارمین نفر مخالفت می کنند و دلیل و برهان می آورند که وی انسان پست و رذلی است و نباید نجات پیدا کند. اویس نمی پذیرد و چهارمین نفر را نیز از چاه بیرون می آورد. سه نفر اول می دوند و در فاصله ای کم به «مار» و «ببر» و «بوزینه» تبدیل می شوند. چهارمین نفر، زرگری است که به اویس قول می دهد تا نیکی ای را که در حقش کرده، جبران کند؛ تا اینکه….
دیدگاهی دارید؟