توضیحات

بیمار قدرنشناس

بیمار قدرناشناس شبیه خرده داستان هایی است که در هزار و یک شب خوانده اید. جایی که قهرمان اصلی قصه چند ساعتی برای استراحت برمی گزیند و شاهد یک ماجرای دیدنی می شود. این داستان چشم اندازی نزدیک به رابطه ی انسان و حیوان است. حیوان منحصر به فردی که سلطان بیابان است و صحرا بدون او صحرا نیست. کوتاه، دلنشین و شنیدنی است. همین.

یک شتر بیمار و گمشده در بیابان، از یک کمپ زمین شناسی سردرمی آورد. در آنجا به دست زنی به نام « ژنیا » تیمار می شود؛ اما…

در کمپ زمین شناسی، همه جز «ژنیا» به بهبود حال شتر امیدی ندارند. شتر وقتی پیدا می شود، با چندین سطل آب سیراب می شود، اما نمی تواند غذا بخورد. پس از چند روز اتفاقی می افتد و ژنیا در تحقیقات علمی اش متوجه کشف عجیبی می شود.