توضیحات
منگی
«منگی» داستان فرد بی نامی است که در زندگیاش گیر کرده است؛ بین خونهای کشتارگاهی که در آن زندگی می کند و محیط خشونتآمیز و تهوعآور دنیای اطراف خود؛ محیطی که خورشید در آن دیده نمیشود و باد از هر طرف، بوی گند زندگی را با خود میآورد. این راوی بی نام و نشان، تنها فرد این محیط تاریک است که از وضعیت منگی خود آگاه است، اما با این حال برای رهایی از این وضعیت کاری نمیکند. شنیدن این رمان به دلیل فضای تاریک و افسرده آن برای گروه سنی نوجوان مناسب نیست.
منگی دربارۀ شخصیتی بینام است که در یک کشتارگاه کار میکند. کاری که دوستش ندارد و به امید اینکه روزی بتواند کشتارگاه و محل زندگیاش را ترک کند، روزها را میگذراند. اما این تغییر هیچگاه اتفاق نمی افتد و او حتی قدمی برای تغییر برنمی دارد.
روال عادی اینجا، یه سری داد و فریاده که تو رودخونههای خون غرق میشن، تکونهای شدید و لرزیدنها، چشمهایی که از کاسه درمیآن، زبونهایی که آویزون میشن، دل و روده ها و سرهایی که غلت میخورن، گاوهایی که پوستشون مثل موز کنده میشه، خوکهای رنگپریده که نصف بیشترشون شقه شده، و حیوونهایی که از پا آویزون شده ان، پشت سر هم میآن و هی کوچیکتر و کوچیکتر میشن، و ما، صورتمون پرِ خون و چکمههامون پر عرق، سخت کار میکنیم، وول میخوریم، داد میزنیم، گاهی وقتها بلندتر از حیوونها، به هم فحش میدیم یا چیزی شبیه فحش، واسه لاشهها از ته دل آوازهای اپرایی میخونیم، واسه خوکها ترانههای رکیک؛ وقت نفس کشیدن نداریم، باید ریتم رو حفظ کنیم و …
*کتاب:
L’Étourdissement(۲۰۰۵)
این کتاب جایزه کتاب بین المللی و جایزه ادوارد لکلرک را در سال ۲۰۰۵دریافت کرد.
*فیلم کوتاه:
L’Étourdissement(۲۰۱۴)
دیدگاهی دارید؟