توضیحات
زندگی و مسائل
اکنون سؤال این است که آنکه من و تو انسان بالغ در جستوجویش هستیم و برایمان به عنوان یک ضرورت و نیاز مطرح است، کدام جنبه «دوستی» است؟ آیا دوستیای که ما اکنون میطلبیم آن چیزی است که زمانی به حکم کیفیتهای فطری به آن نیاز داشتهایم، یا «دوستی» به عنوان یکی از ابزار و اجزاء «شخصیت»؟ واضح است که آن نیاز فطری اولیه اکنون دیگر در ما نیست.
زیرا سالهاست که از وضعیت ناتوانی جسمی و روحی خارج شدهایم و در حقیقت نیاز فطری به دوستی و حمایت نداریم. ما اکنون «دوستی» به عنوان یک نیاز شخصیتی را با دوستی به عنوان یک نیاز فطری اشتباه میگیریم.
دیگر آثار این نویسنده
دیدگاهی دارید؟