0

 

محمد رسول الله (صوتی)


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

محمد رسول الله

«از سرزمین نور» مجموعه ای فاخر و معنوی است که به نام پیامبر اکرم (ص) مزیّن شده و روایتگر زندگی آخرین فرستاده خداوند است. جدا از سیر تاریخی داستان که ما را با فراز و فرودهای زندگی حضرت محمد (ص) آشنا می سازد، این مجموعه دیگر گوشه های پیدا و پنهان تاریخ اسلام را به تصویر می کشد.

.

همچنین شنیدن این روایت از دریچه صداهای ماندگار هنرمندان رادیو و دوبله مانند منوچهر اسماعیلی، جلال مقامی، علی رضایی و دیگران لطفی دوچندان دارد. به همراه این ویژگی، قلم وزین و شاعرانه رضا رهگذر و سعید آل رسول، اثری معنوی و ادبی خلق کرده است تا در کنار هنرنمایی صداپیشگان توانا، پهنه آسمانی داستان را رنگ و جلای خیال انگیزی ببخشد.

محمد رسول الله – دوران سرگشتگی

ادامه آزارها و شکنجه‌های کفار، مسلمانان را مجبور به ترک وطن کرد و پیامبر و خاندانش به شعب ابیطالب تبعید شدند. اما هیچ‌گاه پیامبر از راه رسالت خویش بازنگشت و مقاومت و ایثار او و یارانش ستون‌های اسلام را استوارتر کرد.

به اشاره پیامبر خدا، عده‌ای از یاران آن حضرت راهی سرزمین حبشه شدند تا از شر آزار و شکنجه مشرکان قریش در امان بمانند و به آسودگی در آن دیار زندگی کنند. پیامبر مژده دادگستر بودن «نجاشی» (پادشاه حبشه) را به یارانش داد و آنها را به سرپرستی عموزاده‌اش «جعفر بن ابی طالب» راهی این سفر مهم کرد.

قریش بعد از آن که خبر مهاجرت مسلمانان را شنیدند، به فکر افتادند تا مانع اقامت مسلمانان در حبشه شوند. به همین خاطر دو نفر از زیرک‌ترین افراد قریش، یعنی «عمرو عاص» و «عبدالله بن ربیعه» را از پی مسلمانان به حبشه روانه کردند تا از پادشاه آن سرزمین، یعنی نجاشی، خواستار اخراج مسلمانان شوند. نجاشی بعد از شنیدن خواسته قریش، مسلمانان را احضار کرد و از آنها توضیح خواست. سرپرست و سخنگوی مسلمانان یعنی جعفر، با کلام رسا و دل نشین خود نجاشی را تحت تأثیر قرار داد و نزدیکانش را به فکر فرو برد. پس از این پادشاه حبشه به مسلمانان اجازه داد تا در آرامش و آسایش در حبشه زندگی کنند.
اما در شهر مکه چرخ روزگار برای پیامبر و یارانش دیگرگونه چرخید. قریش با اعمال فشار بیشتر و قطع ارتباط همه جانبه، آنها را مجبور کرد تا سه سال و اندی در سخت‌ترین شرایط جغرافیایی و اقتصادی و در منطقه «شعب ابی طالب» زندگی کنند. در همین دوران دو یار و حامی بزرگ پیامبر یعنی «حضرت ابوطالب» و «حضرت خدیجه (س)» راهی دیار آخرت شدند و پیامبر در برابر آزار و اذیت قریش تنها ماند.
رسول خدا بعد از رحلت عموی بزرگوارشان، حضرت ابوطالب و همسر وفادارشان، حضرت خدیجه (س)، بیش از پیش با مزاحمت‌های قریش مواجه شدند و این کار تا آنجا پیش رفت که در مکه عرصه بر پیامبر و پیروانش تنگ شد. بعد از این بود که پیامبر عازم شهر کوچک «طائف» شدند تا از بزرگان آن شهر تقاضای کمک کنند و در صورت موافقت آنها مسلمانان را از مکه به طائف کوچ دهند. این کار پیامبر با موفقیت رو به رو نشد و بزرگان طائف از مهمان خودشان با سنگ و کلوخ پذیرایی کردند. پیامبر بضا دل شکسته از طائف خارج شدند، اما با وضعی که پیش آمده بود برگشتن به مکه هم مشکل شده بود. به خاطر این که دو نفر از بت پرستان مکه یعنی «عقبه» و «شَیبه» پیامبر را در طائف دیده بودند و از قصد پیامبر آگاه شده بودند.
در منطقه حجاز شهر مهم دیگری هم وجود داشت که نامش «یثرب» یا «مدینه» بود. زمانی که آئین پیامبر در چارچوب مکه محدود شده بود، در یثرب جوانی یهودی از قوم «بنی قریظه» همراه دیگر خویشاوندانش در قلعه‌ای در اطراف یثرب زندگی می‌کردند. او در پی یافتن پاسخ این سؤال بود که «چرا یهودیان از گوشه و کنار شبه جزیره عربستان به حوالی یثرب کوچ کرده‌اند و زندگی سختی را بر خودشان تحمیل کرده‌اند؟» به همین خاطر به همراه دوستش به ملاقات پیرمردی دانا و آشنا به تاریخ گذشتگان رفت و پرسش خود را با او در میان گذاشت …

.

محمد رسول الله – هجرت به مدینه

روز به روز عرصه بر پیامبر در مکه تنگ‌تر می‌شد تا جایی که قریش عزم قتل ایشان کرد. پیامبر به دستور خداوند شبانه از مکه گریخت و به سوی شهر «یثرب» یا «مدینه» رهسپار شد.

یهودیان اطراف یثرب سال‌های زیادی را در انتظار ظهور پیامبر آخرالزمان به سر می‌بردند. این انتظار طولانی در همشهریان مشرک و بت پرست آنها تأثیر گذاشت و باعث شد که آنها به دعوت پیامبر گرامی اسلام توجه نشان بدهند. در همین احوال کفار و مشرکان قریش تصمیم به کشتن پیامبر گرفتند که خداوند از طریق وحی به پیامبر فرمان داد تا شبانه مکه را ترک کند و به سمت یثرب مهاجرت کند. حضرت علی(ع) به جای پیامبر در بستر ایشان خوابیدند و این گونه بود که تیر حیله و مکر قریش به سنگ خورد. در این هنگام گروهی در جست و جوی پیامبر راهی بیابان شدند. جویندگان پیامبر تا غاری که پناهگاه ایشان بود ردپا را دنبال کردند، اما به دلیل وجود تار عنکبوت و لانه پرنده‌ای در دهانه غار ناامید شدند و جاهای دیگر را به دنبال پیامبر گشتند.
پس از این پیامبر به راه خویش به سوی یثرب ادامه دادند و در محله‌ای به نام «قبا» در اطراف یثرب سکنی گزیدند تا زمانی که حضرت علی(ع) اهل بیت پیامبر را به یثرب بیاورد. سپس پیامبر در میان شادی مردم وارد یثرب شد و از این زمان به بعد بود که شهر یثرب «مدینه‌النبی» نامیده شد.
حضرت محمد(ص) در ورود به مدینه خاطرات کودکی خویش را که همراه مادرش حضرت آمنه(س) به این شهر آمده بودند، به یاد آورد. در ابتدای حضور پیامبر در شهر مدینه ایشان اقدام به ساخت مسجدی کردند. پس از این بود که عده‌ای از سران متمول قریش که همراه پیامبر به یثرب آمده بودند، با هدف نزدیکی به اهل بیت ایشان، از حضرت فاطمه(س) خواستگاری کردند؛ اما پیامبر با این امر مخالفت کرد تا این که به حمایت همین افراد حضرت علی(ع) پا پیش گذاشت و حضرت فاطمه (س) را از پیامبر خواستگاری کرد.
بشارت ازدواج این دو نور الهی از سوی خداوند به پیامبر داده شد و ایشان مردم را بر ازدواج دخترشان فاطمه زهرا(س) شاهد گرفتند و در مسجد به نام آن دو عزیز خطبه عقد خواندند.

.

محمد رسول الله – از غزوه بدر تا احد

پس از مهاجرت پیامبر و مسلمانان به شهر مدینه، رویارویی ایشان با کفار و مشرکان شکل دیگری به خود گرفت. این تقابل در طول سال‌های آغازین هجرت ابتدا به «غزوه بدر» و سپس «جنگ احد» ختم شد.

پس از هجرت مسلمانان به مدینه، سران قریش اموال باقیمانده مهاجران را مصادره کرده و به پشتوانه آن، کاروانی بزرگ از تاجران و بازرگانان مکه راهی سرزمین شام شدند. در راه بازگشت به مکه عده‌ای از مدینه و مکه بیرون آمدند تا خود را به کاروان بازرگانی قریش برسانند. گروه اول به دنبال بازپس‌گیری اموال خود بودند که در گرو قریش بود و گروه دیگر برای حفظ امنیت کاروان در مقابل حمله احتمالی مسلمانان خود را به دوستانشان رساندند.
این دو گروه تا نزدیکی چاه‌های بدر پیش آمدند و دور از یکدیگر در آن حوالی اردو زدند تا قافله تجاری قریش سر برسد. سرانجام میان این دو گروه، جنگی تمام عیار در گرفت. «غزوه بدر» شکستی غم‌انگیز را برای سپاه مکه درپی داشت. مسلمانان توانسته بودند بسیاری از مهم‌ترین شخصیت‌های قریش از جمله «عمرو بن هشام» یا همان «ابوجهل» را به هلاکت برسانند و باد غرور را از سر مشرکان بیرون کنند.
پس از جنگ بدر چند تن از سران اسیر شده قریش در مدینه زندانی بودند. پیامبر حکم کرد تا هر کس که توانایی دارد به کودکان مهاجر و انصار خواندن و نوشتن بیاموزد و آزاد شود یا این که مبلغی بپردازد و آزادی خود را به دست آورد. در این میان مردی به نام «ابولعاص» (همسر زینب، دختر پیامبر) بود. پیامبر وی را به خاطر کمک‌هایی که در زمان تبعید مسلمانان در «شعب ابیطالب» کرده بود، عفو و آزاد کرد.
قریش پس از غزوه بدر سرخورده و افسرده و به دنبال بهانه‌ای برای انتقام بود. در این میان مردی به نام «کعب بن اشرف» به تحریک مادر یهودی‌اش از مدینه راهی مکه شد و با سرودن اشعاری توهین‌آمیز در وصف زنان مسلمانان، حضرت محمد (ص) و یارانش را هجو می‌کرد و با سخنان خود به آنان آزار می‌رساند و حس انتقام‌خواهی را در میان مشرکان قریش بیدار می‌کرد. همین امر باعث شد تا قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خون خواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی «ابوسفیان» با پیامبر(ص) و مسلمانان شوند.
نقشه پیامبر(ص) و بزرگان مهاجر و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و «حمزه» عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر(ص) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود. نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر(ص) آنان را به فرماندهی «عبدالله بن جبیر» بر کوه «عینین» در سمت چپ «کوه احد» قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارات‌ سنگینی به مسلمانان وارد شد؛ از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت «حمزه بن عبدالمطلب» و مُثله‌شدن وی، جراحت بر صورت پیامبر(ص) و شکستن دندان ایشان.

.

محمد رسول الله – از غزوه بنی‌نضیر تا بنی‌قُرَیظه

در اطراف مدینه گروهی از یهودیان زندگی می‌کردند که از گسترش اسلام ناراضی بودند. آنها به دنبال فرصتی بودند تا از قدرت و عظمت اسلام کم کنند. اگرچه بین این گروه‌ها و پیامبر همبستگی وجود داشت، این پیمان‌ها نتوانست یهود را با پیامبر همراه کند.

صدها سال پیش از بعثت پیامبر گرامی اسلام تعدادی از مشرکان به یثرب مهاجرت کرده بودند تا از زمینه مساعد آن دیار برای سکونت و زراعت استفاده کنند. در کنار آنها اقوامی از یهود هم زندگی می‌کردند که از نقاط دور و نزدیک خودشان را به یثرب رسانده بودند. هجرت پیامبر به مدینه باعث شد تعدادی از مردم یهود که دلی بیدار و روحی حقیقت‌جو داشتند با شخصیت بی‌مانند پیامبر و آیین الهی اسلام آشنا شوند و راه را از بیراه تشخیص دهند.
ازجمله اقدامات مهم پیامبر تربیت افرادی بود که بتوانند عهده‌دار وظیفه معلمی باشند و به ترویج دین مشغول گردند. آنها مردانی عالم و عابد بودند که به قصد تبلیغ و آشنا کردن قبیله «بنی‌عامر» با دین و آیین به این سفر رفتند، اما یکی از بزرگان بنی‌عامر با استفاده از کمک و همراهی اقوامی غیر از بنی‌عامر به اردوی اقامت یاران پیامبر هجوم بردند و جز دو نفر از آنها، بقیه را از دم تیغ گذراندند. از ایضن دو نفر نجات یافته یکی «عمر» بود که شتران را به چرا برده بود و نتوانسته بود بفهمد که چه کسانی به رفیقان او حمله کرده‌اند؛ به همین سبب وقتی که در راه بازگشت به مدینه با دو نفر از مردم بنی‌عامر ملاقات می‌کند، از آنها به تلافی خون‌های نا به حق ریخته قصاص می‌طلبد؛ در حالی که مهاجمان از مردم بنی‌عامر نبودند. خبر کشته شدن این دو نفر عامری بی‌گناه بر ناراحتی پیامبر که سوگوار شهادت یاران خودشان بودند، افزود. پس بلافاصله مقرر کردند که برای این دو نفر باید خون‌بها پرداخت شود.
از طرف دیگر بین مسلمانان و یهود مدینه پیمان‌هایی وجود داشت که آنها را در تنگی و سختی و جنگ یک دست و همراه می‌کرد. از جمله مفاد این پیمان‌ها این بود که یهود به ازای برخورداری از امنیت و حمایت مسلمان‌ها، از آنها در برابر دشمن و مسائل و مشکلات حمایت کنند. بر این اساس وقتی مقرر شد که خون بهای دو مرد عامری به بنی‌عامر پرداخت شود، پیامبر به سراغ یکی از اقوام یهود مدینه یعنی «بنی‌نضیر» رفتند تا به استناد پیمان موجود از آنها دعضضوت به همکاری کنند. این کار پیامبر پیش از هرچیز به این سبب انجام شد که وفاداری یهود با مسلمانان مورد امتحان و آزمایش قرار بگیرد.
پیامبر برای مذاکره با یهود بنی‌نضیر به قلعه آنها که در اطراف مدینه قرار داشت، وارد شدند. از نقشه شومی که اهالی قلعه در سر داشتند، پیامبر به لطف خدا باخبر می‌شوند و بلافاصله قلعه را ترک می‌کنند. دشمنی بنی‌نضیر با پیامبر به داوری آن حضرت بین بنی‌نضیر و «بنی‌قریظه» باز می‌گشت. پیش از آن که پیامبر بین آنها داوری کنند، بنی‌نضیر به واسطه یکی از منافقان مدینه به نام «عبداله بن عبید» تهدیدکنان از پیامبر خواستند که آن حضرت به نفع آنان و به ضرر گروه مقابل حکم کنند. پیامبر به این تهدید بنی‌نضیر پاسخی ندادند. از طرف دیگر فرشته وحی نازل شد و پیغام آورد: «بر توست که میان ایشان بدانچه خدا فرو فرستاده داوری کنی و از خواسته آنان پیروی نکنی». به این ترتیب پیامبر بدون آن که از آینده داوری اندوه یا نگرانی داشته باشند، آماده شنیدن نظر دو طرف و قضاوت بین آنها شدند.
غزوه «بدر صغری» یک سال پس از جنگ احد و در ماه ذی القعده رخ داد. پس از جنگ احد «ابوسفیان» گفته بود: «وعده ما و شما سال دیگر در بدر!». چون موعد مزبور فرا رسید، ابوسفیان با مشکلات زیادی رو به رو شد و نتوانست در موعد مقرر در بدر حضور یابد. اما لشکر اسلام تا روز هشتم ماه ذی القعده، منتظر آمدن مشرکان مکه بودند و با حاضر نشدن مشرکان در وعده‌گاه، مسلمانان بدون درگیری و خونریزی با پیروزی سپاهیان اسلام به اتمام رسید.
مدینه در تب و تاب جنگی تازه می‌سوخت. اما این جنگ مثل جنگ‌های گذشته نبود که مسلمانان تنها در مقابل قریش از خودشان دفاع می‌کردند. این بار کسانی که به پیکار مسلمانان آمده بودند، مردان جنگی بیشتر قبایل و اقوامی بودند که در حجاز زندگی می‌کردند. این اقوام از مشرک و یهودی هم دست شده بودند تا کار اسلام را یکسره کنند. تعداد زیاد افراد دشمن دفاع از مدینه را با مشکل مواجه کرده بود و مسلمانان را در وضعی خطرناک قرار داده بود و بدین ترتیب مدینه به پیشنهاد سلمان فارسی، سرگرم ساختن خندقی در حاشیه شهر شد و با کاری طاقت فرسا حدود یک هفته قبل از رسیدن سپاه دشمن این کار را به پایان رسانید. در یکی از همین روزها که مسلمانان با خیال آسوده آماده استقبال از دشمن بودند خبر رسید که یهود بنی‌قریظه هم با سپاه دشمن متحد شده‌اند و پیمان خود با پیامبر را زیر پا گذاشتند …

.

محمد رسول الله – از غزوه بنی‌مُصطَلق تا فتح مکه

سال‌های زندگی پیامبر و یارانش در مدینه آبستن فتنه‌ها و دشمنی‌های بسیار بود. از قریش گرفته تا اقوام یهود و دیگر قبلیه‌ها، هرکدام به انواع حیله و مکر قصد نابودی دین اسلام را داشتند، اما حقانیت پیامبر خدا او را فاتح همه جنگ‌ها کرد.

در سال ششم هجرت، تیره‌ای از مردم که در همسایگی مکه به سر می‌بردند، به فکر افتادند که به شیوه یاغیان به مدینه حمله کنند و با اسیر کردن برخی از مردم یا محاصره برخی خانه‌های اطراف شهر، اموال مسلمانان را به غارت ببرند و به اسلام ضربه‌ بزنند. پیامبر بعد از شنیدن این خبر، به یارانش فرمان آماده‌باش دادند تا پیش از آن حمله «بنی‌مصطلق» با آنها مقابله کنند. به همین خاطر تعدادی از مهاجران و انصار سلاح به دست گرفتند و در نزدیکی محل سکونت آنها، این فتنه را دفع کردند.
پیامبر گرامی اسلام در سال هفتم هجرت، همزمان، برای تعدادی از پادشاهان زمان نامه می نویسند و آنها را به پذیرش دین اسلام دعوت می کنند. از جمله این نامه‌ها، نامه‌ای بود که برای «خسرو پرویز»، پادشاه سلسله ساسانی، فرستاده شد. در همین اوضاع و احوال بود که خسرو پرویز بعد از رفتن سفیر پیامبر، نامه‌ای برای نماینده خودش در یمن می‌نویسد و از او می‌خواهد که سرداری را برای دستگیری پیامبر اسلام روانه حجاز کند. نماینده خسرو پرویز در یمن مردی بود به نام «بازان». وی از بین بهترین سرداران سپاه، پهلوانی به نام «پیروز» را انتخاب می‌کند و او را به فرمان خسرو پرویز به مأموریت می‌فرستد. پیروز در مدینه به ملاقات پیامبر نائل شده و با آن حضرت گفت‌وگو می‌کند. مدتی کوتاه بعد از روی کار آمدن «شیرویه»، فرماندار یمن که به حقیقت دعوت پیامبر ایمان آورده بود، برای پیامبر نامه می‌نویسد و از مسلمانی خودش و سردارانش خبر می‌دهد. پیامبر هم طبق وعده‌ای که داده بودند او را به عنوان نماینده خودشان در یمن انتخاب می‌کنند.
در سال پنجم بعثت، زمانی که آزار و اذیت به اصحاب پیامبر شدت گرفت، آن حضرت گروهی از آنان را به‌ همراه پسرعموی خود، «جعفر بن ابی‌طالب» به حبشه فرستاد. در جریان هجرت مسلمانان به حبشه، ‌این سرزمین مهاجران مسلمان را پذیرفت. از این‌رو عده‌ای از مسلمانان به این سرزمین پناه بردند و در حبشه در کمال آرامش و امنیت ساکن شدند و خدا را عبادت می‌کردند و آزاری نمی‌دیدند و ناسزایی نمی‌شنیدند. نجاشی، پادشاه حبشه، یکی از پادشاهانی بود که پیامبر برای او نامه نوشت و او را به دین اسلام دعوت کرد.
پس از برقراری «صلح حدیبیه» پیامبر اسلام از جانب قریش خیالش راحت شد و از این رو تصمیم گرفت که یهودیان و قبایل نجد را سرکوب کند تا امنیت و آرامش را بیش از پیش، به جامعه اسلامی برگرداند. در این میان قلعه‌های «خیبر» مرکز آشوب‌های نظامی و تحریکات و جنگ‌افروزی‌ها علیه مسلمانان بود. پیامبر با حدود یک هزار و چهارصد نفر از یارانش که در «حدیبیه» شرکت کرده بودند، به سوی قلعه‌های «خیبر» حرکت کردند. قلعه‌های هفتگانه خیبر برج‌های بلندی داشت که تیراندازان از آنجا به پیرامون قلعه اشراف کامل داشتند و تلاش مسلمانان برای تخریب دروازه ورود به قلعه توسط کمانداران ناکام گذاشته مانده بود. سرانجام پس از کشته شدن تعدادی از مسلمانان به دست تیراندازان، حضرت علی (ع) به درب خیبر هجوم برد و درب قلعه را با زور بازوی خود از جای درآورد و مسلمانان وارد قلعه شدند و آنجا را به تسخیر خود درآوردند.
براساس قرارداد صلح حدیبیه، بت‌پرستان قریش و مسلمانان پیرو محمد، حق شبیخون زدن به کاروان‌ها و قبیله‌های یک‌دیگر را نداشتند؛ پس از گذشت هفده یا هیجده ماه از صلح حدیبیه دو قبیله «بنی‌بکر» و «بنی‌خزاعه» نبرد کردند. گروهی از بنی‌خزاعه به نزد پیامبر رفتند و شبیخون قبیله بنی‌بکر را با پشتیبانی سران قریش دانستند. ابوسفیان مکه را ترک کرد و به مدینه رفت؛ تا پیمان صلح حدیبیه را دوباره برقرار کند؛ اما پیامبر به وی توجهی نکرد. پیامبر ارتشی ده‌هزار نفره از مسلمانان را گردآورد و سرانجام به سوی مکه حرکت کردند و در جایی نزدیک مکه فرود آمدند.
ابوسفیان به همراه «عباس پسر عبدالمطلب» و عموی پیامبر به نزد رسول خدا رفتند. ابوسفیان از اعتراف به پیامبری حضرت محمد (ص) خودداری کرد؛ ولی به اصرار عباس شهادتین گفت. عباس، از محمدبن عبدالله خواست که امتیازی به ابوسفیان داده شود. پیامبر در پاسخ گفت: «آن کس که به خانه ابوسفیان پناهنده شود، در امان است. هر که شمشیر خود را بیندازد، در امان است. هر کس که در خانه خود بنشیند و در را ببندد، در امان است. هر کس که به مسجدالحرام درآید و در آن‌جا بنشیند، در امان است.»
سرانجام حضرت محمد (ص) به همراه سپاهیانش به مکه وارد شدند. سپس به مسجدالحرام رفتتند و کعبه را طواف کردند و بعد از آن وارد کعبه شدند و به سان نیای پیامبرش «حضرت ابراهیم»، «بت هبل» و دیگر بت‌های کعبه را شکستند. سپس «بلال حبشی» را مأمور کردند که بر بام کعبه اذان بگوید.

.

محمد رسول الله – از فتح تا وداع

پس از فتح مکه پیامبر با پیروزی بر مشرکان و دفع فتنه‌ها، اسلام را در سرزمین حجاز تثبیت کردند. سپس به فرمان وحی و در ناحیه «غدیرخم» ، «قرآن و اهل بیت» خود را میان مسلمانان به امانت گذاشتند و «امام علی(ع)» را به ولایت مسلمانان برگزیدند.

شهر مکه پس از آن که سال‌ها بنا به خواست قریش در مقابل پیامبر و اسلام ایستادگی کرد، سرانجام دروازه اش را به روی مسلمانان باز کرد و تن به شکست داد تا کعبه از آلودگی بت‌ها و بت‌پرستی پاک شد. ورود پیامبر و یارانش به مکه اگرچه همراه با پیروزی بود، اما آن بزرگوار با مردم مکه بزرگواری کرد و از گذشته آنها چشم پوشید. برخی از سران قریش که از خشم پیامبر می‌ترسیدند، پا به فرار گذاشتند و به نقاط دور و نزدیک پناه بردند.
«غزوه حُنَین» جنگی بود که پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، در منطقه حنین بین مسلمانان به فرماندهی پیامبر اکرم(ص) و قبیله‌های «هوازِن و ثقیف» ساکنِ منطقه «طائف» رخ داد. در ابتدای جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و نیز حضور تازه‌ مسلمانان مکی، سپاه اسلام متزلزل بود تا جایی که جان پیامبر(ص) هم به خطر افتاد، اما مسلمانان سرانجام به پیروزی رسیدند و به غنائم بسیاری دست یافتند.
«غزوه تبوک» آخرین غزوه رسول اکرم در رجب و شعبان سال نهم هجری در منطقه تبوک بود. پیامبر اکرم به قصد نبرد با رومیان به منطقه تبوک رهسپار شدند، ولی برخی از اصحاب، به‌ ویژه منافقان مدینه، از حضور در سپاه سر باز زدند یا کوشیدند در دل مسلمانان هراس بیفکنند. پیامبر(ص) پیش از آغاز سفر، علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه گمارد. سپاه اسلام پس از اقامت چند روزه در تبوک و بدون درگیری با رومیان به مدینه بازگشت. آیاتی درباره غزوه تبوک نازل شد و منافقان را رسوا و اهداف و نقشه‌های بعدی آنان را برملا ساخت. پیامبر اسلام و اهل بیت آن حضرت در یک سو و «مسیحیان نجران» در دیگر سو آمادهٔ «مباهله» یا نفرین طرف دروغگو شدند. مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا درباره درستی دعوت پیامبر پژوهش کنند، سرانجام بحث‌شان به جایی کشید که پیامبر خواست تا با آن‌ها مباهله کند. هر یک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. مسیحیان وقتی دیدند که پیامبر با عزیزترین نزدیکانش یعنی «علی، فاطمه، حسن و حسین» می‌خواهد آن‌ها را به چالش بکشد، دریافتند که ایشان بر حق است و این چنین از مباهله کناره گرفتند.
در سرزمین یمن فرمانداری به نام «بازان» حکومت می‌کرد که دست‌نشانده پادشاه ایران بود. بازان از دعوت پیامبر اکرم استقبال کرد و مسلمان شد. به این ترتیب مدتی بعد از این واقعه یمن از سلطه پادشاهان ایران خارج شد و مثل دیگر نقاط شبه جزیره به حکومت پیامبر پیوست. پیامبر بازان را در فرمانداری یمن باقی نگه داشت و برای آشنا کردن مردم با دین اسلام در سال دهم هجرت حضرت علی (ع) را برای اجرای پاره‌ای از امور به سرزمین یمن فرستادند. در اواخر همان سال پیامبر مصمم شدند در مراسم حج شرکت کنند. به همین خاطر برای امام علی (ع) نامه می‌نویسند و از ایشان دعوت می‌کنند که از راه یمن خودش را به مکه برساند.
مسلمانان در کنار پیامبر گرامی اسلام در دهمین سال هجرت، مراسم حج را برگزار کردند تا از احکام حج به ترتیب صحیح آن با خبر شوند. در پایان این سفر و در ناحیه «غدیرخم» پیامبر به فرمان وحی، مسلمانان را به دور خویش جمع کرد و «حضرت علی (ع)» را به جانشینی خویش معرفی کردند. پس از پایان این سفر پیامبر درگیر بیماری شدند و روز به روز توان جسمی خود را از دست می‌دادند.
پیامبر گرامی اسلام در روزهای پایانی عمر از فتنه‌هایی که امتش را تهدید می‌کرد بیمناک بودند. به همین سبب تصمیم گرفتند تا عده‌ای از بزرگان انصار و مهاجران را به سرداری جوانی به نام «اسامه بن زید» راهی نبرد با رومیان کنند تا از مدینه خارج شوند. انتخاب اسامه جوان زبان گروهی از بزرگان مدینه را به بهانه‌جویی باز کرد. آنها در صدد این بودند تا در زمان رحلت پیامبر دور از مدینه نباشند و از همراهی اسامه سر باز می‌زدند.

******
به علت قدیمی بودن و کیفیت نامناسب بعضی از قسمت های کتاب از شما مخاطبان محترم پوزش می خواهیم.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

سعید آل رسول

عوامل

کارگردان
جلال مقامی
ترجمه / اقتباس شنیداری
سعید آل رسول
تهیه‌کننده رادیویی
عذرا وکیلی
سردبیر رادیویی
عباس قارونی
افكتور
فرشاد آذرنیا
صدابردار
علیرضا فهیم دژبان

گویندگان

رفعت هاشم پور , زهرا آقارضا , فاطمه برزویی , مریم صفی خانی , نگین كیانفر , معصومه نیك نام , صغرا هاشمی , زهرا آقارضا , فریبا رمضان پور , فاطمه نیرومند , هما اشكان , آزیتا یاراحمدی , معصومه سپاهی , میترا توكلی , احترام هاشمی , ناصر نظامی , علی همت مومیوند , محمد عبادی , عباس سلطانی , شهاب عسگری , مهدی آرین نژاد , امیرمحمد صمصامی , فخرالدین صدیق شریف , شروین قطعه ای , كیكاووس یاكیده , ناصر احمدی , مازیار بازیاران , احمد مندوب هاشمی , حمیدرضا آشتیانی‌پور , اردشیر منظم , سیامك اطلسی , اسفندیار مهرتاش , جواد پزشكیان , علی محمد اشكبوس , حسین خداداد بیگی , بیژن علی محمدی , اكبر میرطاهری , محمود فاطمی , علیرضا باشكندی , بهرام زاهدی , جلال مقامی , منوچهر اسماعیلی , شهروز مُلك آرایی , محمد یاراحمدی , مظفر شمس كاظمی , غلامرضا صادقی , افشین ذی نوری , محمدعلی دیباج , امیر فرحان نیا , میكائیل شهرستانی , سعید مقدم منش , علی رضایی , حسین معمارزاده , خسرو شایگان , ولی‌اله مؤمنی , تورج مهرزادیان , بهمن هاشمی , علی جلالی باله , حسن كاخی

حجم (مگ)

450

مدت زمان (دقیقه)

1200

دیدگاهی دارید؟