توضیحات
نردبام ترقی
فاصله مرز بین خیال و واقعیت گاهی به اندازه یک دنیاست و گاهی به باریکی یک تار موست. پیشنهاد می کنم «نردبام ترقی» را بشنوید تا بیشتر با شخصیت و ماجرای رابرت خیالپرداز آشنا شوید. آیا خیالهای شیرین رابرت به حقیقت میپیوندند یا خیر؟
«رابرت» مرد ساده و به ظاهر عجیبی بود که در منزل پیرمردی به باغبانی مشغول بود. او علاوه بر باغبانی، به تماشای تلویزیون علاقه داشت و در عین حال خیال پردازی می کرد. یک روز خدمتکار خانه به او خبر داد که پیرمرد مرده است…
… در روزهای بعد وکیلِ رابرت از او چیزهایی پرسید و رابرت در پاسخ گفت از آن وقت که به خاطر دارد همیشه در خانه ی پیرمرد زندگی می کرده است. «ریچارد» فهرست تمام کارکنان پیرمرد را بررسی کرد، اما چیزی نیافت که مبنی بر استخدام او در آنجا باشد. بنابراین از او خواست تا خانه و باغ را ترک کند.
رابرت روز بعد از آنجا رفت؛ اما هنگام عبور از خیابان با خودرویی تصادف کرد. صاحب ماشین، «الیزابت»، به کمک رانندهاش رابرت را به خانه برد و از پزشک خانوادگیشان خواست تا وضعیت او را بررسی کند. در آنجا رابرت، از طریق همسر الیزابت، با نخستوزیر آشنا شد و برخوردهای ساده و خالصانه او توجه نخست وزیر را جلب کرد….
دیدگاهی دارید؟