توضیحات
جاسوسی در اهرام مصر
توطئهها همواره با دروغهایی بزرگ همراهاند که فرد را به سوی گمراهی سوق میدهد. در این زمان، این امکان برای توطئهگران وجود دارد تا نقشههای خود را پیش ببرند و معمولاً وقتی فرد متوجه اشتباهش میشود که به اصطلاح، کار از کار گذشته است. جاسوسی در اهرام مصر نیز ماجرای یک توطئه است.
هربرت در مصر به کمک لیلی جابر با دیوید کلارک دیدار کرد و پی برد که سارق اصلی نفت خام از نفتکشهای روستوک و کوتباس با شرکت اویل فیلد به مدیریت مصطفی محمود ارتباط دارد.
دیوید با کمک توطئهای وانمود کرد که لیلی و دختر بچهاش (اینام) کشته شدهاند و بعد خبر رسید که دیوید هم به قتل رسیده است. هربرت برای انتقام، مصطفی و یارانش را کشت و گوش رشید که یکی از همراهان او بود را برید. آنگاه با عزیزه، همسر مصطفی که از کارهای شوهرش خسته شده بود، به قاهره رفت. عزیزه به خانهی عمویش رفت و هربرت در هتل شرف اتاق گرفت، سپس به باگ که مأمور سفارتخانه بود زنگ زد و همه چیز را به او گفت. باگ به او پیشنهاد کرد از هتل خارج شود و با او برای ساعت هفت بعدازظهر قرار گذاشت، اما هربرت به کافه نجم رفت و در کمال حیرت لیلی و پدرش، محمدخالق، را دید. او آنها را تعقیب کرد و فهمید در هتل استقلال اقامت دارند. سپس نزد عزیزه رفت و متوجه شد رشید او را کشته است. هربرت توانست رشید را بکشد و آنگاه خود نزد لیلی رفت و به او گفت ساعت هفت به هتل شرف بیاید.
*شنوندگان گرامی، به سبب دسترس نبودن قسمت یک این کتاب شنیدنی، از شما دعوت می کنیم تا خلاصه ای از آن را در ابتدای فصل اول بشنوید.
دیدگاهی دارید؟