توضیحات
مسخ
«گرگور سامسا» فروشنده ی دوره گرد، صبح از خواب بیدار می شود؛ اما آن روز مثل همیشه نیست. بدنش سخت و شکننده شده است.
گرگور سامسا از خواب بیدار می شود. احساس کرختی و خشکی میکند. اندک اندک متوجه وضع ظاهر خود میشود. گویی بدنش مال او نیست. او آشفته و پریشان از ظاهر وحشتناک خود، به اطراف نگاه میکند تا از حقیقت داشتن آنچه که رخ داده، اطمینان کسب کند.
گرگور در حالی که به دلیل جثه سنگینش به سختی میتواند تکان بخورد، به شغل اجباری خود میاندیشد؛ به اینکه هر روز باید، به علت قرض سنگین خانواده، کار کند و زندگیشان را بچرخاند. این کار سنگین همیشه مانع از آن شده که گرگور بتواند با کسی دوست باشد و این موضوع بیش از پیش او را به انزوا کشانده است.
*متامورفوس(Metamorphosis) یک فیلم اقتباسی از روایت کلاسیک فرانتس کافکا که به سال ۲۰۱۲ ساخته شده است.
در داستان مسخ با شخصیت منفعلی روبهرو هستیم که در زندگی اش با خود و دیگران غریبه است. البته حکومت، جامعه و دستگاه اداری آن زمان سهم بزرگی از غریبه بودن گرگور با خود و دیگران دارد؛ گرگوری که فقط به خاطر ورشکستگی پدر مجبور می شود برای تأمین خانواده از علاقه و استعداد خود دست بشوید و به خاطر دیگران تبدیل به کسی شود که با خود نیز غریبه است.
گرگور از کابوس روزمرگی به کابوس بزرگ تری می رسد؛ کابوسی که بین انسان و حشره بودن درگیر می شود و حشره انسان نمایی یا به تعبیری انسان حشره نمایی میشود که حرف دیگران را می فهمد، ولی دیگران حرف او را نمی فهمند. گرگور یکی از قربانیان جامعه مدرن و صنعتی است؛ انسانی که تا وقتی کار می کند به حساب می آید؛ حق انتخاب ندارد و به محض ازکارافتادگی از جامعه حذف می شود.
دیدگاهی دارید؟