0

 

کارنامه اردشیر بابکان

توضیحات

کارنامه اردشیر بابکان

کارنامهٔ اردشیر بابکان (فارسی میانه:  kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān) کتابی به‌زبان فارسی میانه است که داستان زندگی اردشیر بابکان، شامل به‌قدرت رسیدن وی، جنگ با اردوان، شاه اشکانی، و نیز بخشی پیرامون جانشینش شاپور و پسر وی هرمزد را روایت می‌کند.

این اثر نثری کوتاه با سبکی ساده است که احتمالاً در اواخر روزگار ساسانی در پارس نوشته شده‌است. از بافت این اثر چنین پیداست که موبدان در تدوین آن نقش زیادی داشته‌اند و سنجش آن با بخش مرتبط در شاهنامهٔ فردوسی نشان می‌دهد که ویراستاری رونویسان مسلمان تا چه اندازه در حذف عناصر زردشتی از این داستان مؤثر بوده‌اند.

کارنامهٔ اردشیر بابکان که در وهلهٔ نخست رُمانی تاریخی محسوب می‌شود، دربردارندهٔ مطالب جغرافیایی (نام شهرهایی که اردشیر ساخته‌است، مانند رامش‌اردشیر، بوخت‌اردشیر، و اردشیرخوره)، نجوم و ستاره‌شناسی، تعبیر خواب (خواب بابک و تولد اردشیر)، پیشگویی (تولد هرمزد)، اسطوره و افسانه (همراه‌شدن فرهٔ ایزدی به‌شکل قوچ با اردشیر) نیز هست. محیط کلی این کتاب محیطی داستانی و رمانتیک است. این محیط رمانتیک را تحت تأثیر افسانه‌های مربوط به کوروش بزرگ که در آن زمان در پارس رواج داشته دانسته‌اند.

نسخه‌ها

تنها نسخهٔ دست‌نویس از این متن که تاکنون شناسایی شده، نسخهٔ MK است که توسط مهربان کی‌خسرو در سال ۱۳۲۲ در گجرات استنساخ شده‌است. این نسخه شامل تعدادی متن غیر مذهبی مهم شامل ایادگار زریران، شهرستان‌های ایرانشهر، و تعداد زیادی متون اندرزنامه، است و همچنین تعدادی آثار کوتاه که برای فهم رسوم درباری و سیستم اداری پایان دورهٔ ساسانی مهم هستند از جمله گزارش شطرنج و دربارهٔ آیین‌نامه‌نویسی.

نخستین بار خدایار دستور شهریار ایرانی در سال ۱۸۹۹ میلادی این متن را به فارسی ترجمه و متن پهلویِ آن را نیز همراه با آوانویسی به خط اوستایی در بمبئی به چاپ رساند. ترجمهٔ فارسی دستور خدایار درست و رسا بود و اساس کار ترجمهٔ صادق هدایت از متن کارنامهٔ اردشیر بابکان قرار گرفت.

سپس محمد جواد مشکور این متن را ترجمه کرده و همراه با متن پهلوی در سال ۱۳۲۹ در تبریز منتشر کرد، و در پایان، بهرام فره‌وشی در سال ۱۳۵۴ ترجمهٔ فارسی خوبی از این متن را در تهران به چاپ رساند.

درون مایه

در آغاز، پس از شرح کوتاهی دربارهٔ وضع ایران پس از مرگ اسکندر و حکومت ملوک‌الطوایفی اشکانیان، آمده‌است که اردوان چهارم آخرین پادشاه اشکانی، بر سپاهان و پارس و نواحی نزدیک به آن فرمان می‌راند و بابک، نیای مادری اردشیر، در آن هنگام والی پارس بود.

اردوان از خود فرزندی نداشت و ساسان که از نسل دارای دارایان (داریوش سوم) بود، شبان بابک بود. بابک نمی‌دانست که ساسان از تخمهٔ دارایان است تا اینکه شبی در خواب دید خورشید از سر ساسان می‌تابد و همهٔ جهان را روشنی می‌بخشد.

شب دوم نیز در خواب دید که ساسان بر پیل آراستهٔ سفیدی نشسته‌است و همه بدو نماز می‌برند و آفرین می‌کنند. شب سوم نیز باز در خواب که سه آتشکدهٔ بزرگ فرنبغ، گُشنسب، و برزین‌مهر در خانهٔ ساسان می‌درخشند و به همهٔ جهان روشنی می‌بخشند. بابک تعبیر خواب خود را از خواب‌گزاران خواست و آنان بدو گفتند که این مرد یا یکی از فرزندانش به پادشاهی جهان می‌رسد.

بابک ساسان را به خزد خود خواند و چون از نژاد او آگاه شد، وی را گرامی داشت و دختر خود را بدو داد از این ازدواج، اردشیر چشم به جهان گشود و بابک او را به فرزندی پذیرفت و در تربیت او کشید تا جوانی نام‌بردار شد. اردوان که از شایستگی اردشیر آگاه شده‌بود، از بابک خواست که ارشیر را به دربار وی بفرستد. بابک به ناچار اردشیر را به نزد شاه فرستاد. به‌دستور اردوان، اردشیر هر روز با شاهزادگان به نخجیر و چوگان می‌پرداخت و چون در این هنرها برتری خود را نشان می‌داد، محسود دیگران بود و سرانجام بر اثر حادثه‌ای اردوان بر او خشم گرفت و دستور داد که دیگر بر اسب ننشیند و پیوسته در آخور به‌سر برد.

در این زمان، یکی از کنیزکان زیبای اردوان دل به اردشیر بست و اردشیر به کمک وی سلاح و درهم و دینار و دو اسب، یکی برای خود و دیگری برای کنیزک به‌دست آورد و از دربار اردوان گریخت. اردوان آنان را تعقیب کرد. اما از آن‌جا که فرهٔ ایزدی همراه اردشیر شده‌بود، بدو دست نیافت. آن‌گاه اردوان سپاهی را مأمور جنگ و دستگیری اردشیر کرد، اما اردشیر که مردم پارس و سواحل دریا و اصفهان و فرمان‌روایان محلی پشتیبان او بودند، بر لشکریان اردوان پیروز گردید و اردوان کشته‌شد.

در دنبالهٔ داستان، شرح نبردهای اردشیر با دیگر شاهان محلی مانند شاه کُردان مادی، کرم هَفتواد، که سپاهیان او به راهزنی دریایی در نواحی جنوبی می‌پرداختند، و مهرگ، از فرمان‌روایان پارس، آمده‌است.

بخش دیگر داستان به ولادت شاپور، پسر اردشیر اختصاص دارد: پس از قتل اردوان، اردشیر دختر وی را به زنی خویش درآورد و از میان چهار برادر این زن، دو تن در اسارت و دو تن در تبعید در کابل به‌سر می‌بردند. برادرانی که در غربت بودند، از خواهر خواستند که با توطئه‌ای اردشیر با بکشد.

این توطئه فاش شد و اردشیر فرمان به کشتن زنش داد. اما مأمور قتل دختر که آگاه شد وی از اردشیر باردار است، از کشتن او منصرف شد و او را در خانهٔ خود بزرگ کرد و چون فرزند او متولد شد، او را شاپور نام نهاد. بعدها که اردشیر از فرمان خود پشیمان شده‌بود، آن مرد شاپور را به نزد وی آورد.

بخش بعدی داستان مربوط به تولد هرمزد، پسر شاپور است. پیشگویی هندی پیش‌بینی کرده‌بود که دوام پادشاهی در خاندان ارشیر از ازدواج پسری از خانوادهٔ وی با دختری از خانوادهٔ مهرگ، که به‌دست اردشیر کشته شده‌بود، حاصل می‌شود.

اردشیر که از این پیشگویی ناخشنود بود، دستور داد تا همهٔ خاندان مهرگ را نابود کنند. اما دختری از او را دهقانان پنهان نگاه داشتند و مرد برزگری او را تربیت کرد. برحسب اتفاق، شاپور به این دختر برخورد و شیفتهٔ او شد و بی‌اطلاع و اجازهٔ اردشیر، با او ازدواج کرد و هرمزد از او زاده‌شد که او را مخفیانه تربیت کردند.

بعدها که شاپور از شایستگی و هنرمندی هرمزد در هفت سالگی آگاه شد، از گناه فرزند در گذشت. در کارنامه از شهرهایی که اردشیر ساخته یاد شده‌است.

.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

قاسم هاشمی نژاد

تعداد صفحات

84

حجم (مگ)

0.8

نوع فایل

اسکن شده

دیدگاهی دارید؟