توضیحات
نقب و تفسیر آن
سیاوش جمادی در این اثر دست به ترجمه و ارایهی خوانشِ خود از داستانی کوتاه به نامِ نقب (لانه) زده است. خوانشی که به عنوانِ مقدّمهی کتاب، جهانی تازه را فراروی خواننده فرو مینهد، و در تلاش است تا خودِ خواننده نقبی به دنیای ژرفِ فرانتس کافکا بزند!
«نقب» یکی از واپسین داستانهای ناتمام کافکاست. زمان نوشتن داستان، زمستان سال ۱۹۲۳ است. داستان در قالب تمثیل بیان شده و روایتی از زندگی جانوری بینام است. او در آغاز شرحی از چگونگی ساختن نقب و شیوه زندگی و دغدغههای خاطر خود را به دست میدهد و هنگامی که کار نقب به پایان میرسد، راضی به نظر میرسد. اما زمانی که جانور از نقب بیرون میآید از ترک نقب (هرگز ندیدن نقب) بیش از هراس از دشمن متجاور میترسد و ظاهرا علت آن عجز و پیری است.
در این بخش، جانور دوباره به درون نقب بازمیگردد. ناامنی جانور از شنیدن صدایی ناشناخته فعلیت مییابد اگر در بخش ابتدایی داستان، خانه، امنیت و استقلال درون خانه مطرح است، بخش دوم داستان از حدوث خطر و درگیری عملی جانور خبر میدهد.
از این بخش، زمان خواننده و راوی یکی میشود و صدای مزاحم و ناشناحته تم اصلی داستان میگردد. این صدا جانور را از خواب بیدار میکند. حال این صدا، صدای درون راوی است یا صدای ناشناخته دیگران، خدا و یا شیطان؟. کتاب حاضر به ترجمه داستان نقب از «فرانتس کافکا» و تفسیر این داستان اختصاص دارد.
دیدگاهی دارید؟