توضیحات
گزیده هایی از در جستجوی زمان از دست رفته
نوشتار حاضر مشتمل است بر عبارتهایی برگزیده از کتاب “در جست و جوی زمان از دست رفته” اثر “مارسل پروست” که در بخشهای “عشق”، “واقعیت و خیال” و “آفرینش و اندیشه” نگاشته شده است.
گفتنی است در این داستان، راوی طی ضیافتی در خانهی کنتس دوگرمانت”، در حالی که از خود خسته و به آیندهی خود بدگمان است، دوستان سابقش را بازمییابد. این جماعتی که او سابقا آنها را در دورهی جوانیشاندیده بود، به قدری پیر شدهاند که گویی آمادهی رفتن به گورند.
با روبهرو شدن با این حقیقت، ناگهان همهچیز دگرگون میشود. یعنی راوی به مفهوم زمان پی میبرد و آنگاه پی میبرد که رسالت او این است که نویسنده شود، زیرا هرچند مرگ، قانون عمومی است، چیزی است که او ناگزیر از معاف داشتن آن است و آن اثر هنری و به عبارت دیگر ثمرهی سیر و نظر درونی است.
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «انگیزه تدوین این کتاب اولها یک فکر دوستانه بود که بعد نگرانی و حتی ترس شد. دوستانه در حق کسانی که هنوز در جستجوی زمان از دست رفته را نخوانده باشند و ترس از این که باز هم نخوانند. “جستجو” یکی از مهمترین کتابهای دوران معاصر و حاوی برخی از ظریفترین و عمیقترین نظریات در شناخت روان آدمی است. صفحاتی از این کتاب براستی اعجابآور است، هر بار خواندن آنها کشفی تازه است که همواره این تازگی را حفظ میکند، تا به جایی که بسیار بارها هنگام خواندن جستجو این فکر به ذهن میآید که “چه حیف اگر این نکتهها نخوانده بماند”.
کتاب از سه بخش تشکیل میشود که در هر کدام از آنها قطعههایی از مجموعه هفت جلدی جستجو درباره سه مضمون بنیادی زیر انتخاب و گردآوری شدهاند: “عشق”، “واقعیت و خیال”، “آفرینش و اندیشه”.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «تجربه باید به من میآموخت – البته اگر هیچگاه چیزی به کسی آموخته باشد – که عاشقی یک نفرین است. مانند نفرینهایی که در قصهها میخوانیم و علیهاش کاری نمیشود کرد و فقط باید صبر کنی تا افسونش پایان بگیرد.» این کتاب را نشر «مرکز» منتشر کرده است.
دیدگاهی دارید؟