0

 

آتش بدون دود – جلد دوم

توضیحات

آتش بدون دود – جلد دوم (درخت مقدس)

آتش، بدون دود، رمان بلندی است اثر نادر ابراهیمی که در هفت جلد منتشر شده و نویسنده در آن پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در سه جلد اول در چهار جلد بعد به شیوه‌ای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است.

جلد دوم: درخت مقدس

چند سالی از ماجرای گالان و سولماز می‌گذرد. افسانه‌ای به افسانه‌های صحرا افزوده شده‌است و زندگی ادامه دارد. آق اویلر فرزند ارشد گالان که در اثر حضور در هنگام مرگ پدر قدرت تکلمش را موقتاً از دست داده بود، مراحل یادگیری تکلم را همچون کودکان از سر گرفته‌است و حالا که در میان‌سالی به سر می‌برد از دختر بویان‌میش (دوست نزدیک و مشاور اصلی گالان اوجا) یعنی مَلّان‌بانو سه پسر و یک دختر دارد و خود در مقام کدخدایی اینچه‌برون قرار دارد.

سه پسر به ترتیب پالاز، آلنی و آت میش نام دارند و نام تک دختر آق‌اویلر ساچلی است. دیگر فرزند گالان یعنی آقشام‌گلن که فردی صلح‌طلب است، خود را به سوی دیگر صحرا رسانده و در نزد گوکلان‌ها محبوبیت یافته‌است. آق‌اویلر در جوانی راه پدر را در جنگ با گوکلان‌ها در پیش گرفت اما گذر روزگار او را از ادامه جنگ منصرف کرد. پس مرد شجاع قبیله یموت در چادر سفید خود باقی ماند و سعی کرد اینچه‌برون را هرچه بهتر رهبری کند.
در اینچه برون درخت بزرگی بود که سالیان سال زائران را از سراسر صحرا به اینچه برون می‌کشاند. روزگار می‌گذشت که ناگهان درد و بیماری و مرض اینچه‌برون را فرا گرفت. بچه‌ها به دوسالگی نرسیده می‌مردند. مردم به سراغ کدخدایشان رفتند اما از دستان آق‌اویلر کاری برای نجات جان مردم برنمی‌آمد. اوضاع وخیم و وخیم تر می‌شد و تنها جایی که مردم برای دعا و چاره سازی پیدا می‌کردند درخت مقدس بود. دخیل می‌بستند و دعا می‌کردند. مرض اما بود که بود؛ و ناگهان آق اویلر روزی تصمیم بزرگی گرفت. آلنی را گفت از صحرا صدا زدند. وقتی که آمد رو به او کرد و گفت: «همین حالا، وسایلت را جمع می‌کنی و به شهر می‌روی و تا یک طبیب خوب و حاذق نشده‌ای بازنمی‌گردی. می‌خواهم روزی آمدت را ببینم که یک گاری پر از دارو با خود آورده باشی و مردم ده را شفا دهی.»
مردم اینچه‌برون تصمیم آق‌اویلر را نپسندیدند چرا که زندگی و در کنار غیر ترکمن‌ها برخلاف سنت‌های آنان بود و حرف‌های آق‌اویلر در نظرشان کفرآمیز و بی‌احترامی نسبت به درخت مقدس تعبیر می‌شد. بدین ترتیب پس از رفتن آلنی ناچار آق‌اویلر بزرگ با درد و رنج فراوان چادر سفید کدخدایی را رها کرد و سعی کرد گوشش را به روی توهین و تهدید مردم ببندد. آلنی همه جا تهدید به مرگ می‌شد. بدین ترتیب وقایعی رخ داد که یاد روزهای جنگ و تفنگ کشی گالان اوجا را زنده کرد. آت‌میش، برادر کوچک آلنی خود یک گالان اوجا بود و در تیراندازی و اسب‌دوانی نظیر نداشت. پس تفنگ به دست گرفت و مخالفان آلنی و پدرش را نشانه رفت.
سردسته مخالفان متحجر اینچه برون یاشولی آیدین (پسر یاشولی حسن) بود که ملای ده محسوب می‌شد. او پیاپی برای حفظ جایگاه خودش و تداوم نذورات بی‌شمار مردم در پای درخت مقدس، برای آق‌اویلر و پسرش آلنی کارشکنی می‌کرد و توطئه می‌چید. آن‌ها قصد داشتند به محض بازگشت آلنی از شهر او را بشکند. سال‌ها گذشت و آلنی از شهر برای پدر و مادر و همچنین برای مارال – دختری که آلنی با او عهد عشق و زندگی بسته بود- نامه می‌فرستاد. در پایان آرپاچی داماد آق‌اویلر، پدرش را که از طرف مردم اینچه‌برون به کدخدایی انتخاب شده بود به‌خاطر حمایت از آق‌اویلر به ضرب گلوله کُشت.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

نادر ابراهیمی

حجم (مگ)

5

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

شماره کتابشناسی ملی م‌72-842
سرشناسه ابراهیمی‌، نادر، 1315 – 1387 .
عنوان و نام پدیدآور آتش‌، بدون دود / نادر ابراهیمی‌.
مشخصات نشر تهران : روزبهان‌، 1371.
مشخصات ظاهری 7 ج.
یادداشت ج. 1 و 2 (چاپ هشتم: زمستان 1387).
یادداشت ج‌. 2 (چاپ چهارم‌: 1375).
یادداشت ج‌. 3 (چاپ دوم‌: 1375).
یادداشت ج‌. 1 – 3 (چاپ پنجم‌: دی 1376).
یادداشت ج. 1 تا 3 (چاپ ششم: تابستان 1386).
یادداشت ج. 3 (چاپ هفتم: زمستان 1387).
یادداشت ج‌. 4 – 6 (چاپ دوم‌: دی 1376).
یادداشت ج.5 و 6 (چاپ چهارم: تابستان 1386).
یادداشت ج. 4 و 7 (چاپ چهارم: تابستان 1386).
یادداشت ج. 4 تا 7 (چاپ پنجم: زمستان 1387).
مندرجات ج‌. 1. گالان و سولماز.- ج‌. 2. درخت مقدس‌.- ج‌. 3. اتحاد بزرگ‌.- ج‌. 4. واقعیتهای پرخون‌.- ج‌. 5. حرکت از نو.- ج‌. 6. هرگز آرام نخواهی گرفت‌.- ج‌. 7. هر سرانجامی سرآغازی است‌.
موضوع داستان‌های فارسی — قرن 14
رده بندی کنگره PIR7943 /ب58آ42 1371
رده بندی دیویی 8فا3/62

تعداد صفحات

150

دیدگاهی دارید؟