0

 

از میمون تا انسان


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

از میمون تا انسان

این کتاب از سه فصل تشکیل شده است که به تکاملِ انسان از میمون به انسان و همچنین پیدایشِ وسایل و ابزارِ کار و زندگی و تشکیلِ دولت و جامعه، پرداخته است

در گذشته و حتی در زمان حال، برخی از مردمِ کوته نظر و کوتوله شعور، و بخصوص مذهبیانِ متعصب، که نمیتوانستند قبول کنند که داستانِ ابلهانهٔ آدم و حوا، خزعبلاتی کودکانه بیش نیست، عقایدِ زنده یاد “داروین” را توهین به انسان میدانند و میدانستند… در صورتی که عقایدِ “داروین” نه تنها توهین نیست، بلکه به انسانها ارزش بالایی داده است. مردمِ کوته فکر میگفتند: اگر انسان فرزندِ میمون باشد پست و کوچک میشود..

ولی “داروین”، این انسانِ خردمند، میگفت: اتفاقاً این موضوع ثابت میکند که انسانها در این سالها چقدر پیشرفت و رشد پیدا کرده اند و تا چه اندازه از اجدادِ خود فاصله گرفته اند. عظمت و بزرگیِ انسان در این است که: میمونِ جنگل نشینِ دیروز، انسانِ متمدنِ امروز شده است… سالها پس از “داروین”، ثابت شد که میمون در اثرِ کار و زحمت، تبدیل به انسان شده است و در حقیقت، انسان فرزندِ کار و زحمتِ خویش است
‎دانشمندی به نام “دبوا” در منطقه ای به نامِ “جاوه” دو دندان و یک استخوانِ ران و قسمتی از جمجهٔ موجودی را پیدا کرد که شباهتِ زیادی به میمون و انسان داشت… از این جهت این نوع موجودات را <راپیته کانتروپ> یعنی انسانِ میمونی شکل، نامیدند. و البته به نامِ <انسانهایِ جاوه> نیز معروفند
‎سالها پس از آن اکتشاف، دانشمندان جمجمه ای پیدا کردند که باز هم شباهت به جمجمهٔ انسان و میمون داشت، ولی شباهتِ او به انسان، بیش از شباهتِ <انسانِ جاوه>، به انسان هایِ کنونی بود… این جمجمه در محلی به نامِ “نئان درتال” یافت شد، به همین دلیل این نوع از انسانها را <نئان درتال> نامیدند… این انسانها از وسایلِ سنگی و ابزارِ جنگی استفاده میکردند و از <انسانهای جاوه> پیشرفته تر بودند و این انسانهایِ <نئان درتال> در دورانِ “پالئولی تیک” میزیستند و شکارِ اصلیِ آنها شکارِ ماموت ها بود و اجتماعی زندگی میکردند
‎این انسانها اعتقاداتِ خاصی در زمینهٔ مرگ و روحِ جانداران، داشتند… آنها جنازه هایشان را در غار و در کنارِ آتش دفن میکردند، چراکه تصور میکردند حرارتِ آتش ممکن است، آنها را زنده نگاه دارد… و یا استخوانهای خرس را با ترتیبِ خاص و منظم رویِ هم میچیدند، زیرا از روحِ خرس میترسیدند و با چیدنِ استخوانهایش به نوعی از خرس دلجویی میکردند
‎در سال ۱۸۶۸ در فرانسه و در درونِ غاری در دهکدهٔ “کرومانیون” پنج اسکلت انسان پیدا شد که قدمتِ آن با استخوانهایِ انسانهایِ <نئان درتال> تقریباً برابر بود، و چهرهٔ باز سازی شده از آنها زیباتر از انسانهایِ <نئان درتال> بود و وسایلشان نیز پیشرفته تر بود… دانشمندان این انسانها را <انسان کرومانیون> نامیدند
‎در اصل باید گفت که پس از انقراضِ انسانهایِ <نئان درتال>، انسانهایِ تکامل یافته، که در بیشتر نقاطِ کرهٔ زمین پراکنده شده بودند، به زندگی و پیشرفت ادامه دادند
‎انسانهایِ متفکر به سه نژادِ مختلف تقسیم شده بودند: نژاد کرومانیون- نژاد گریمالدی- نژاد شانسلاد
‎انسانهایی که ما از نژادِ آنها هستیم، در اواخرِ دورهٔ یخبندان، زندگی را آغاز نمودند

توضیحات تکمیلی

نویسنده

فریدون شایان

حجم (مگ)

1.6

تعداد صفحات

89

نوع فایل

اسکن شده

دیدگاهی دارید؟