توضیحات
نسل عاشقان
این کتاب رمانی جذاب از سرگذشت یک دختر کوچک روستازاده به نام (( شوکا )) که شهرآشوبی میشود است. دختری که از مزرعه و کارکردن در خانهها در روستا و زیر دست نامادری بیانصاف به تهران پناه میآورد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«دریای خزر در آن ساعت از روز، پنج و نیم بعد از ظهر، خاکستری رنگ و لبریز از خشم و عصیان بود. هر بار به که سوی ساحل دهکده برای سر راه رود سر لاهیجان خیز برمیداشت، چوندیوانهای خستگیناپذیر، سرش را محکمتر به ساحل میکوبید. پاییز زود از تر موعد از راه رسیده بود وپنجههای سرد و لرزانش را در و تن توش جلگه پهناور چایجان فرو میکرد.
روزها کوتاهتر دریا هراسانگیزتر میشد. شاید به همین دلیل ماهی گیرانزودتر ساحل را ترک کرده به و کلبههایشان بازگشته بودند بر روی امواج کف آلود دریا، تنها دو قایق ماهیگیری دیده میشد با که سماجتی عجیب، در طلب روزی بالا پایین میرفتند.
بر روی یکی از قایقها، دختر جوان هفده، هیجده سالهای، قرص و محکم ایستاده بود با و ارادهای شگفتانگیز تلاش میکرد توری که چند ساعت پیش به داخل دریا انداخته بود،بالا بکشد.» این کتاب را انتشارات «شادان» منتشر کرده است.
دیدگاهی دارید؟