توضیحات
اِتانِ خوب
این داستان مصور که برای گروههای سنی “ب “و “ج “به فارسی ترجمه شده درباره پسربچهای است به نام “اتان .”مادر “اتان “در بیرون از خانه به او میگوید که نباید به آن طرف خیابان برود .این در حالی است که توپ نو و قرمز “اتان ” قل میخورد و به آن طرف خیابان میرود و هیچکس به او کمک نمیکند تا توپش را بردارد .سرانجام “اتان “با فکر کردن راه حلی مییابد که به کمک آن توپش را دوباره به دست میآورد .
مادر اتان توپ لاستیکی قرمزی را که تازه برایش خریده بود به او داد و گفت:
“اتان پسر خوبی باش! شنیدی؟”
اتان پایش را روی اولین پله ورودی خانه گذاشت.
“اتان وقتی می گویم پسر خوبی باش یعنی چه؟”
“یعنی نباید به آن طرف خیابان بروم.”
“همینطور است. تو اجازه نداری به آن طرف خیابان بروی”
مادر اتان در را بست. اتان یک پله دیگر هم پایین آمد و بعد سه تا پله آخری را یکی کرد و پرید توی پیاده رو.
اتان توپ را پرت کرد به طرف سطل زباله. توپ به سطل زباله خورد و برگشت…
دیدگاهی دارید؟