توضیحات
سر و ته یک کرباس
سروته یک کرباس داستان و سرنوشت کودکی جمالزاده است. بسیاری این اثر را خواندنی ترین اثر جمالزاده می دانند.
داستان یک جورایی دو قسمتی هست اولش که جمالزاده از کودکی اش در اصفهان می گه خاطراتی که از اون دوران داره و اینکه وقتی بعد از مدت ها به اصفهان باز می گرده اونجا را چطور می بینه از محله های قدیمی و گشت و گذارش می گه و قسمت دوم هم در حقیقت به دیدن یکی از دوستان قدیمش می ره و اون دوست قدیم سرگذشت آشناییش با یک شیخ بی نظیر را تعریف می کنه که اکثریت کتاب را هم همین ماجرا تشکیل می ده.
بد نبود راستش تمیز و مشخص می نویسه و بیشتر از همه تعریفاتش از اصفهان اونم اصفهان قدیم خیلی برای من لذت بخش و دل نشین بود یک جور حس وطن پرستی را به جوش می یاره اما چهارچوبش را اصلا نمی پسندم اصلا منسجم نیست نمی دونم چرا این دو قسمت به هم چسبیده خوب ربطشون به همدیگه چیه چرا باید خاطرات بچگی و این داستان بیاد کنار هم . این موضوع با مذاقم سازگار نبود .
شعرای جالبی در مورد اصفهان هم نقل کرده مثلا :
که گوید اصفهان نصف جهان است / جهانی گر بود آن اصفهان است
اصفهان نیمه ی جهان گفتند / نیمی از وصف اصفهان گفتند
صفاهان معنی لفظ جهان است / جهان لفظ است و معنی اصفهان است
آقای جمالزاده هم همون طور که اشاره کردم اصفهانی هستند و خیلی خیلی هم عاشق اصفهان بودند و این شهر را دوست داشتند. در ضمن در یک خانواده مذهبی اصفهانی هم به دنیا اومدند .
پ. ن : دو تا کتاب قبلی از چیزهایی هست که قبلا مطالعه کردم از ایشون و الان ثبت کردم که کنار هم باشند .
قسمت های زیبایی از کتاب
در توصیف مردم آن همین قدر کافی است که به حکم قناعت پیشگی که خصلت ممتازه آنان است در حق شهری که به راستی به صد جهان می ارزد به نصف جهان قانع گردیده اند .
اصفهانی از مخلوقات ممتازه این عالم است . هر کس با او سر و کار پیدا کرده می داند که مانند همان منار جنبان که آن همه اسباب مباهات و تفاخر کوچک و بزرگ آن شهر است اصفهانی اگر عمری هم لرزان باشد باز همواره بر جای خود استوار و بر خر خود سوار است و درست مثل زاینده رود وقتی هم خشک باشد باز تازه سرچشمه هزار طراوت و سرسبزی است .
آثار دیگر جمالزاده
دیدگاهی دارید؟