توضیحات
اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: از تیمور تا شاه اسماعیل
اسناد و مکاتبات تاریخى از تیمور تا شاه اسماعیل، نوشته عبدالحسین نوائى است که به زبان فارسی درباره دولتهاى ایران نوشته است. در واقع مجموعهاى است، از مکاتبات رسمى و اسناد سیاسى و اجتماعى ایران از هنگامى که نام تیمور گورکانى در اسناد رسمى آمده تا وقتى که نام قزلباش و مؤسس سلسه صفویه شاه اسماعیل در مکاتبات دولتى وارد شده است.
روشى که در ترتیب این مجموعه به کار رفته، مبتنى بر نظم منطقى از لحاظ قدمت تاریخى مکاتیب بوده است؛ ولى البته در همه جا نتوانسته این نظم را حفظ کند. زیرا فی المثل مقدارى از مکاتبات سلطان حسین بایقرا با اوزون حسن در جزو مکاتبات تیمورى آمده و مقدارى از مکاتبات اوزون حسن با سلطان حسین در قسمت اخیر کتاب؛ یعنى مکاتبات سلاطین ترکمان.
تیمور گورکانى در سال ۷۳۶ هجرى قمرى در شهر کش از بلاد تابعه سمرقند متولد شده و پس از گذراندن دورانى پرآشوب، از حدود سال ۷۷۲ متوجه ایران گردیده است. شاه اسماعیل نیز در ۸۹۲ متولد شده و در سال ۹۰۷ در تبریز به تخت نشسته، پس مکاتبات این مجموعه مربوط است به سالهاى بین ۷۷۲ و ۹۰۷؛ یعنى تقریبا در حدود یک قرن و نیم از تاریخ کشور ایران.
این دوره را به دو بخش مىتوان تقسیم نمود: بخش اول از سال ۷۷۲ که تیمور به ایران حمله نمود تا سال ۸۰۷ که دیده از جهان فروبست و بخش دوم از ۸۰۷ تا ۹۰۷ آغاز سلطنت صفویه.
از ۷۷۲ تا ۸۰۷ در این فاصله کشور ایران دچار تحولات و اغتشاشات و هرج و مرجهاى فراوان بود. امراى محلى و سلسلههاى کوچک و بزرگى که در سراسر ایران پراکنده بودند؛ مثل آلجلایر در آذربایجان و عراق عرب و آلمبارز در فارس و اصفهان و کرمان و آلکرت و سربداران در خراسان و سادات کارکیا در مازندران به سابقه جاهطلبى و حرص فراوان در جمع مال و توسعه قلمرو حکومتى دائما با یکدیگر در مبارزه بودند و حتى افراد هر سلسله به قصد جان یکدیگر قیام مىنمودند، کما این که سلطنت پنجاه ساله آلمظفر پر است، از این گونه فجایع شرمآور. امیر مبارزالدین محمد قصد جان پسران خود شاه شجاع و شاه محمود نمود؛ ولى پسران بر او سبقت گرفتند و او را کور کرده، به زندان افکندند و سپس با هم به نزاع برخاستند و شاه شجاع پسر خود سلطان شبلى را کور کرد و شاه منصور پسر عم خود زینالعابدین را کور نمود و با عموهاى خویش به جنگ برخاست. همچنین است، دوره سلطنت آلجلایر که سلطان احمد برادر خویش را به قتل آورد و خود سلطنتى ننگین پیش گرفت.
به هر حال این کشمکشهاى پیاپى که برای مردم ستمدیده کشور ما نتیجهاى جز خرابى و بدبختى و قحط و غلا چیزى در پى نداشت، به قدرى مردم صاحب نظر و حساس را متأثر و رنجیده خاطر و نومید نمود که کالمستغیث من الرمضاء بالنار از خداوند بناله و الحاح مىخواستند که صاحب قدرتى ظاهر شود تا بدین جنگها و انقلابات و پدرکشىها و برادرکشىها خاتمه دهد و حتى مردى؛ چون حافظ با آن همه وارستگى و بلند نظرى بر اثر خستگى و تألمات روحى از این حوادث پیاپى و ناگوار، وقتى که مىشنود در ماوراءالنهر مردى به نام تیمور پیدا شده و در سمرقند قدرتى یافته است، آمدن او را آرزو مىکند و به زبان حال مىگوید.
سرانجام «ترک سمرقندى» به ایران لشکر کشید و از سرهاى هفتاد هزار نفر از مردم اصفهان کله منار ساخت و در فارس دمار از روزگار آلمظفر برآورد و پس از درهم شکستن شاه منصور، کلیه افراد خاندان مظفرى را باردو خواند و در قصبه ماهیار قمشه صغیر و کبیر آنان را از دم تیغ گذرانید و سپس سایر سلسلههاى محلى را نیز برافکند و بر سراسر ایران دست یافت.
از ۸۰۷ تا ۹۰۷ در این دوره نیز هر چند سلسلههاى محلى کوچک از میان رفته بودند؛ ولى باز کشور ایران دچار جنگها و رقابتها و کشمکشهاى میرزایان جغتاى بود و شاهزادگان تیمورى عرصه مملکت را دستخوش تجاوزات و حملات متوالى به یکدیگر نموده بودند. شاهرخ تا اندازهاى توانست اساس حکومتى بریزد و در طى سلطنت نسبتا طولانى خود فىالجمله آرامشى به اوضاع بخشد. ولى پس از مرگ وى این اغتشاشات تجدید شد.
سلطنت کوتاه الغ بیک با قتل وى به دست پسرش عبداللطیف به انتها رسید و عبداللطیف نیز پس از شش ماه کشته شد و دوره حکومت ابوالقاسم بابر نیز به جنگ با برادرانش علاءالدوله و سلطان محمد گذشت و در پایان حیات نیز دچار رقیب زورمندى شد، به نام ابوسعید بن محمد بن میران شاه بن تیمور. ابوسعید ده سال حکومت کرد و فىالجمله کوشید تا آب رفته به جوى و رونق نخستین دولت گورکانى بر جاى آورد؛ ولى پس از تسلط بر ایران شرقى و مرکزى جان خود را بر سر تصرف آذربایجان نهاد و در میانه به دست لشکریان اوزون حسن آق قویونلو دستگیر و به امر او کشته شد. پس از وى دوران نسبتا طولانى سلطنت سلطان حسین بایقراست از سال ۸۷۳ تا ۹۱۱ که اگر اهمیتى داشته باشد، از لحاظ ارزش و فروغ مکتب هرات است، چه در زمینه هنر نقاشى و خط چه در زمینه شعر و نثر، و در ایجاد این مکتب پر ارزش هنرى مسلما شخصیت بارز امیر على شیر که خود از شعراء به نام و بنیانگذار ادب ترکى جغتائى، مؤثر بوده است.
در ضمن اشاره کلى به حوادث تاریخى این عصر نمىتوان، از اشاره به دو سلسله ترکمان آق قویونلو و قراقویونلو خوددارى کرد.
امیر قرایوسف ترکمان قرا قویونلو که پدرانش در خدمت جلایریان بودند، در شهر وان بساط حکومتى فراهم آورده بود و به امر تیمور گردن نمىنهاد. تیمور برای قلع و قمع وى و سلطان احمد جلایر لشکر کشید و آن دو به سلطان ایلدرم بایزید عثمانى پناه بردند. تیمور آنان را از سلطان عثمانى خواستار شد و چون ایلدرم بایزید از تسلیم آن دو امتناع نمود، جنگ بین اوزبکان و ترکان درگرفت و جنگ با شکست و اسارت ایلدرم بایزید خاتمه یافت.
اما به هر حال تیمور بر قرایوسف که به مصر گریخته بود، دست نیافت. پس از مرگ تیمور قرا یوسف خود را بار دیگر به شروان رسانید و میران شاه فرزند تیمور را در جنگى به کشت و بر آذربایجان مستولى شد و در سال ۸۱۳ بر سلطان احمد جلایر، دوست و هم پیمان قدیمى خود، دست یافت و او را که بر خلاف قول و قرار قبلى به بغداد اکتفا نکرده و همچنان چشم طمع به آذربایجان دوخته بود، به قتل رسانید و ایران غربى و عراق عرب و ایران مرکزى را تا حدود سلطانیه به دست گرفت. قرایوسف تا زنده بود، زیر بار اطاعت تیمور و فرزندش شاهرخ نرفت و وقتى که شاهرخ به قصد استیصال وى لشکر به آذربایجان کشید، با آن که قرایوسف سپاه فراوانى نداشت و فرزندانش او را تنها گذاشتند، از مقابله با شاهرخ نهراسیدو حمله او را پذیرا شد و به جلو وى شتافت؛ ولى قبل از مصاف با دشمن، در چمن اوجان فوت کرد.
جانشین او اسکندر به همراهى برادران خود اسپند میرزا و جهانشاه میرزا با شاهرخ جنگها نمود تا این که سرانجام در سال ۸۳۸ جهان شاه به اطاعت سلطان تیمورى درآمد و علىرغم برادرش اسکندر، از طرف شاهرخ به حکومت آذربایجان منصوب شد و پس از کشته شدن اسکندر به دست پسر خویش قباد، جهان شاه بدون منازع حکمران آذربایجان و عراق عرب و نواحى اطراف دریاچه وان گردید و به تدریج با استفاده از مرگ شاهرخ (۸۵۰ق) و غفلت «میرزایان جغتاى» اعلام استقلال نمود و بر سراسر ایران مسلط گردید و حتى در سال ۸۶۰ق. به خراسان لشکر کشید و در حدود یک سال بر تخت شاهرخى تکیه زد؛ اما سرانجام متعاقب شنیدن خبر شورش استقلال طلبانه فرزند خود حسنعلى و خبر حرکت ابوسعید میرزا از ماوراءالنهر به خراسان، وى مجبور به ترک هرات شد و چند سال بعد که به قصد جنگ اوزون حسن آق قویونلو عزیمت کرده بود، بر اثر غرور و بىاحتیاطى کشته شد(۸۷۲ق) و به مرگ او در حقیقت سلسله ترکمان قرهقویونلو خاتمه پذیرفت، زیرا هر چند پس از وى، پسر سبک عقلش، چندى چون میر نوروزى کوس سلطنت نواخت؛ ولى چون از فنون کلاهدارى و آئینسرورى بىخبر بود، استقرارى نیافت و سرانجام به دست ترکمانان آق قویونلو کشته شد و از سلطنت او چیزى جز ننگ و خونریزى باقى نماند.
آق قویونلوها اولاد و نواده قراعثمان بودند که در ناحیه دیاربکر امارتنشین کوچکى داشتند، چون تیمور را در جنگ با قراقویونلوها و سلطان عثمانى همراهى نمودند، مورد لطف وى قرار گرفتند و تیمور حکومت دیاربکر و مضافات آن را به ایشان داد و از همین امارت محقر، مردى از این طایفه به نام اوزون حسن بن على بیک بن قرا عثمان خود را به سلطنت ایران رسانید و با قتل جهان شاه و ابوسعید گورکان بر عراق عرب و دیاربکر تا حدود شام و بر سراسر ایران، از آذربایجان تا کرمان دست یافت و یک چند نیز به وسیله یادگار محمد میرزاى تیمورى، شاهزاده دست نشانده تیمورى، بر خراسان حکومت راند و با سلطان محمد عثمانى، فاتح استانبول، پنجه در پنجه انداخت و اگر اختلافات خانوادگى مانع نمىشد، فاتح قسطنطنیه را نیز درهم شکسته و شاید نقشه دنیاى زمان خود را تغییر مىداد.
زیرا سپاهیان اوزون حسن، لشکریان عثمانى را اول بار بسختى درهم شکستند و دوازده هزار نفر از آنان را در قسمت علیاى فرات مغلوب و مقتول نمودند و اگر اوزون حسن به شرحى که در تواریخ آمده به نصیحت پسر خود اغرلو محمد گوش کرده و جنگ را ادامه داده بود، به طورى که ترکان فرصت ترتیب آرایش جنگى نکنند، مسلما فتح با او بود و درین صورت فاجعه شکست ایلدرم بایزید تجدید مىشد و متصرفات اروپایى ترکان آزاد مىگردید و تسلط ترکان بر اروپا از میان مىرفت.
به هر حال اوزون حسن در حالى که هنوز درصدد جبران شکست خود از ترکان بود، در سال ۸۸۲ق درگذشت و اولاد و نوادگان وى بر سر سلطنت بنزاع برخاستند. آخرین افراد این خاندان الوند بیک و مراد بیک بودند که اولى در شرور نخجوان (۹۰۷ ق) و دومى در همدان (۹۰۸ق) از شاه اسماعیل شکست خورده از ایران خارج شدند و دست شاه اسماعیل را در تشکیل دولت صفوى و ایجاد مرکزیت در ایران بازگذاشتند.
وضعیت کتاب
فهرست نامههاى کتاب در ابتداى کتاب و فهرست اماکن، اشخاص و کتب و مقالات در انتهاى کتاب ذکر شده است.
دیگر آثار این نویسنده
دیدگاهی دارید؟