توضیحات
میهن شیشه ای
“میهن شیشهای” داستان زنی به نام آذر را بازگو میکند که به دلیل فعالیتهای سیاسی در زمان شاه، در جریان انقلاب و پس از ایجاد نظام جمهوری اسلامی ناگزیر به ترک زادگاهش، تهران میشود.
آذر در ابتدای “میهن شیشهای”، در خانهی خود در شهری در آلمان در کنار “کلاوس”، آدمک پارچهایِ کارِ دست خود زندگی میکند. “کلاوس” با صدای آرام و متین مردی که در نوار “خودآموز زبان آلمانی” حرف میزند، مترسکی است که به عنوان شوهر غایب این زن مهاجر “غریبههای مزاحم” را از میدان بهدر میکند، ولی قادر به پرکردن انزوای زندگی او نیست. آنچه آذر را بیش از تنهایی میآزارد، شرایط اسفبار و ناهنجار خانواده، به ویژه خواهرزادهی خردسال او است که در تهرانِ زمانِ جنگِ ایران ـ عراق هر آن ممکن است، هدف بمبارانهای ناگهانی بمبافکنهای عراقی قرار بگیرند…
دیدگاهی دارید؟