0

 

غربت، انتهای خط


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

غربت، انتهای خط

رمان حاضر تاریخ گویای مهاجرتهای پیش آمده و جابجایی هویت ها و فرهنگ هاست و آنچه در میان از جا کنده می شود، نابود می شود. وطن تنها مکانی نیست که به محدوده های جغرافیایی معنی شود. وطن برای شخص جایگاه اعتراض و عرصه عمل و اندیشه اوست در ساختن و حضور یافتن. وطن بودن فرد است. زمانیکه شخص جلای وطن می کند، تنها دارایی اش انرژی اوست.

کشور مقصد هر کجا که باشد، پیش از آنکه به مهاجر امنیتی بدهد، دارایی اش را محک می زند و سوداگری اولیه چنین آغاز می شود. از آن پس آنچه می ماند، نفس هویت و بودن است. انسان مهاجر بالاجبار وارد سیستمی می شود که از پیش شکل یافته است؛ پس مجبور می شود که سیستم شکل یافته را بپذیرد. پذیرش در این راستا معنای کامل نوعی بیماری است که نه نام دارد، نه نشان!

بریده ای از متن کتاب:
پاییز بود و جوان احساس کرد که نگاهش آلوده پاییز شده است. آخرین نگاههای پژمان نگاه پاییزی بود. همه چیز در حال ریختن بود: درختها، جاده و خانه های روستایی که بر کناره جاده کج و معوج ایستاده بودند. غروب روستا همیشه دلگیر است. آفتاب بی جان آخرین لکه های نور را می مکید. پژمان با خود اندیشید: “انتهای این جاده کجاست؟”
یادش آمد هنگامیکه در کارگاه قصد داشت جاده سپیدان را بسازد، احمدی، یکی از مهندسین پروژه، از او پرسیده بود:
– انتهای این جاده کجاست؟
پژمان جواب داده بود:
– انتها نداره، ما باید تا آخر عمر جاده بسازیم.
و با لبخندی شوخ ادامه داده بود:
– تا زمانیکه مقصدی هست، مبدائی هم وجود دارد. مقصد مبدا یعنی جاده!
همه عشق پیمان را جاده تشکیل داده بود…

توضیحات تکمیلی

نویسنده

ایرج ستوده

تعداد صفحات

368

حجم (مگ)

4.6

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

کتابخانه فانوس

دیدگاهی دارید؟