0

 

در کوچه های خالی عشق


این کتاب را به کتابخانه مورد علاقه خود بیفزایید.

توضیحات

در کوچه های خالی عشق

سرآغاز داستان:

کاظم با حسرتی عمیق با نگاهی که در آن موج عظیم آرزوها، تلاطمی خشمگین داشت، به ساقی نگریست. سینه اش از عطر سکرآور گیسوان او انباشته شد. پاهای سپید، کشیده و خوش تراش ساقی که مثل تابلوی بدیعی از لای دکمه های باز ماکسی بلندش جلوه گری می کرد، کاظم را در رخوتی گنگ فروبرد. یک لحظه چشم هایش را بست تا آن همه زیبایی را، آن چشم های افسونگر جادویی را، آن قد بلند موزون را، آن سینه های برجسته عابد فریب را که به هنگام راه رفتن لرزشی خیره کننده داشت و او را تا آنسوی مرز جنون، به وادی بی خوی و هراس و استیصال می کشاند، نبیند… و در این موقع بود که سعید بازویش را گرفت و آهسته در گوشش نجوا کرد. – نگاه کن، باز هم مثل یک سگ تازی تعقیبش می کند. کاظم چشم گشود. با نفرت و غلیظ به روئین که سایه به سایه ساقی از در انجمن خارج شد نگریست و با خشم غرید: – بوی تند اشرافیتش دلم را بهم می زند..

توضیحات تکمیلی

نویسنده

پرویز قاضی سعید

تعداد صفحات

221

حجم (مگ)

2.4

نوع فایل

اسکن شده

شناسنامۀ کتاب

دیدگاهی دارید؟