0

 

بوسه تقدیر

توضیحات

بوسه تقدیر

داستان در مورد شهاب و نگین است که برای این که پدرش را از افلاس نجات دهد نامزدی خود با شهاب را به هم میزند ، اما نمی تواند عشق شهاب را از سرش بیرون کند ، او همراه پیروز که ۱۷ سال از او بزرگتر بود به استکهلم میرود و بعد از چند سال زندگی خبر ازدواج شهاب با یکی از دخترای فامیل را از خواهرش میشنود و دوباره یاد عشق از دست رفته اش می افتد و مسبب همه اینها را کسی نمی داند جز عمویش و طی یک سفری که برای خاکسپاری …

خلاصه رمان بوسه تقدیر

صدای مهماندار هواپیما از عالمی که در آن غرق بودم بیرون آمدم .

مهماندار اعلام کرد که هواپیما هم اینک در فرودگاه بین المللی مهرآباد به زمین نشسته است .

من که تشنه دیدن خاک وطنم بودم  چشمانم را گشودم و بوی شهر را با تمام وجود استنشاق کردم.

از پنجره هواپیما به بیرون نگاه کردم .

جز سیاهی و چراغ های باند فرودگاه چیزی ندیدم .

آسمان تیره و سیاه بود و هیچ ستاره ای در سیاهی ظلمانی آن کورسو نمیزد …

احساس میکردم قلب من نیز به همان سیاهی آسمان بی ستاره شهرم است.

صبر کردم تا مسافرانی که هرکدام مشتاقی برای دیدار داشتند زودتر از من پیاده شوند

سپس در حالی که کیف کوچک دستی ام را بر می داشتم با سستی از جا بلند شدم و به عنوان آخرین مسافر از در هواپیما بیرون آمدم .

لحظه ای در پلکان هواپیما ایستادم!

ریه هایم را از هوایی که سالها به آن عادت کرده و با آن بزرگ شده بودم پر کردم

با کشیدن نفس عمیقی پلکان را یکی یکی تا به آخر طی کردم و پا روی آسفالت خاکستری شهرم گذاشتم.

با اینکه فقط دو سال و نه ماه بود که از ایران دور بودم اما حس می کردم سالها از دیدن آن محروم بودم …

توضیحات تکمیلی

نویسنده

فریده شجاعی

حجم (مگ)

3.5

نوع فایل

تایپ شده

شناسنامۀ کتاب

تعداد صفحات

452

دیدگاهی دارید؟