توضیحات
آسیا در برابر غرب
‘آسیا در برابر غرب’ نام کتابی از داریوششایگان فیلسوف وهندشناس ایرانی
این کتاب دربارهٔ نیهیلیسم نیچه و نتایج تقدیر تاریخی بروز غربزدگی جمعی در آسیا است. در بخش انتهایی این کتاب تمدنهای آسیایی با تفکری فلسفی مورد بحث قرار گرفتهاست. شایگان در این کتاب به نقل از داستایفسکی نوشته: «ما روسها همگی نیهیلیست هستیم.»
در این کتاب مطرح شده که انکار فرهنگ و تاریخ سبب شد که روسها با مسائل نهایی درگیر شوند و افراط کنند. مارکسیسم و سوسیالیسم نقطهٔ پیوند نیهیلیسم روس و نیهیلیسم غربی است یعنی ملغمهای از آنارشیسم باکونین که سرآغاز آفرینندگی نو را در تخریب میدانست و آنارشیسم مذهبی تولستوی و برنامه انقلابی لنین که مخلوطی از باکونین و پطر کبیر بود.
تحلیل تقدیر تاریخی
تقدیر تاریخی در این کتاب مورد بحث قرار گرفته و منظور وضع خاصی است که به حکم تاریخ پدید آمدهاست. شایگان مینویسد: ما بازماندگان تمدنهای آسیایی هم دچار هگل هستیم هم دچار مارکس بیآنکه از روح و تحول بدانیم و بیاطلاع به بحث دربارهٔ سلوک عقلی و جبر زمانه و مبارزه طبقاتی میپردازیم. تقدیر تاریخی ما این است که از تاریخ غرب عقب ماندهایم و بسته به برداشتمان از تاریخ تفکر غرب دانستن این که عقب ماندهایم سودمند با زیان بخش است و به قول هگل فلسفه تاریخ و تاریخ فلسفه چنان درهم آمیخته که تفکیک آن امکانپذیر نیست. این ناآگاهی به این واقعیت برمیگردد که فرصتی برای انتخاب نداشتهایم. علیخاوری اینگونه درمورد کتاب شایگانبیان میکند: شایگان ازشخصیت معروفی است که درحوضه تمدن غرب کتاب ماندگاری را ازخود بهیادگار گذاشته است
تحلیل غربزدگی
شایگان سپس از غربزدگی و بیگانگی از خود میپردازد و آنها را دو وجه توهم مضاعف میداند. او میگوید که غربزدگی حاصل تقدیر تاریخ و روح زمانه است و ناشی از شناسایی غرب نیست بلکه ناشی از ناآگاهی از تقدیر تاریخی غرب و به عبارت دیگر حاصل جهل دربارهٔ آن است. از آثار بروز غربزدگی جمعی در آسیا میتوان به تاثیرات آن در ناسیونالیسم و قیام تودهها اشاره کرد. شایگان در بحث مرز و فاصله از حریم و حیاء مینویسد. از نظر او جوهر سازنده آداب آسیایی را میتوان در این دو مفهوم پیدا کرد. حریم عامل مؤثر ایجاد هماهنگی است و آداب آسیایی خواهان هماهنگی بودهاست. حیا احساسی آمیخته با حالت راز است اما ضمن پوشش بازمینمایاند. نقش ما مضاعف است زیرا نه فقط باید تفکر غربی را در متن خود آن فرهنگ بشناسیم بلکه باید مضامین خاطرهٔ قومی خویش را نیز که بقایای آن هنوز به نحوی در ذهنمان شناورند از نو بازشناسیم.
دیدگاهی دارید؟